خودنویس ✒

#چند_تا_جعبه
Канал
Книги
Музыка
Искусство и дизайн
Другое
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала خودنویس ✒
@KhodneviisПродвигать
934
подписчика
3,89 тыс.
фото
15
видео
2,95 тыс.
ссылок
خودنویس ✒ " سینه‌ام دشت زمستان دفتری پاک و سفید ماجرای عشق را بر خط قلبم خود نویس " 🗒 #یادداشت 📝 #شعر 📃 #متن 📖 #داستان‌های_کوتاه 📊 #نقد و #تحليل ✂ #بخشی_از_کتاب 🎶 #موسیقی و #دکلمه 🎥 #ویدیو 🎨 #Pt 📸 #Ax 📘📗📕📙📒
@khodneviis

📊ادامه ی تحلیل شماره2 داستان #چند_تا_جعبه  #ریموند_کارور :

پسر میز بازی مادر را که به درد سمساری هم نمی خورد برای یادگاری بر می دارد و جیل که وسایل خانه اش را از کاتالوگ های به روز انتخاب می کند باز با درک فراوان سکوت می کند. چون برای پسر یاد آور خاطره هاست. 
جیل که از این موضوعات با خبر است به بیان احساسات پسر پیش مادر می پردازد تا او را تحریک کند. پسر شما شبها از خواب می پرد و یا بی خوابی به سرش می زند و می گوید نگران مادر هستم.
اوج داستان اینجاست :
جیل به مادر می گوید چرا پسرتان را دعا می کنید(تحریک هنرمندانه ی احساسات و اینکه واقعا پسرت برات مهمه?) مادر :چون دلم می خواهد چون پسرم است. (نیاز به دعای خیر مادر و مهر مادری)
پسر با تفکر اینکه مادرش اگر برود دیگر  هرگز او را نخواهد دید و شنیدن این حرفها بغضش می ترکد و از چشمانش اشک جاری می شود.و گریه اش با گذاشتن دست هایش روی صورت به اوج خود می رسد. بعد جیل می گوید نگفتم نگران شماست.
پسر درون گراست و دردش را در خودش میرزد حتی وقتی جیل از رفتار و بخوابی پسر می گوید او را صدا می کند که جیل نگو .جیل با درک بالا و احساس قوی همه را می دانست و حس کرده بود پسری که مادرش را می خواهد و مادری که هیچ جا خوش نیست چه فرقی دارد برود یا نه...
زیرا خوب می داند او هم اگر تنها بود از پا در می امد و درک زنانه و تجربه ای که از دوری و تنهایی دارد. برای همین او سه بار ازدواج کرد.
پس نیاز مادر به رابطه را هم درک می کند. جیل خواب است و پسر او را بیدار نمی کند چون او خسته است از کار بزرگی که انجام داده. صندل سفید و رو سری سفید و ... سرا پای سفید مادر نشانه ی خوشبختی عروسی و سفید بختی است روز خوبی که اتفاقا آفتابی ست. چون روز شادیست. او دوباره نازنین کسی شده و خود را برای سفر یا شاید ماه عسل مهیا کرده است. پنجره هایی که بدون پرده دیده بهتری دارند ( برقراری ارتباط ) و پرده هایی که پشیزی ارزش ندارد.


📊 #تحلیل قسمت 3/3
👤 به قلم #محمدجواد_بهمنی

Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊ادامه ی تحلیل شماره2 داستان #چند_تا_جعبه  #ریموند_کارور :

ولی وقتی باز مونسی نمیابد و پسر و همسرش سخت مشغول کارند بعد از یک ماه دوباره فریاد شکایت سر می دهد و دنبال مقصر می گردد. این تقصیر را گردن دیگران نهادن از بارزه های شخصیت اوست.
ولی شکایت او از عبوس بودن مردم شهر و بی محلی هایشان چه در باشگاه و چه در پمپ بنزین و ... نیاز این فرد را به بر قراری ارتباط و معاشرت نشان می دهد.وقتی راجب سلطان لاری صاحبخانه حرف میزند بیشتر از روی لج است تا تنفر . حتی گویا از او خوشش هم میاد.
علاوه بر استفاده از پنجره ها و حیوانات در صحنه پردازی های داستان استفاده از وضعیت جوی هوا در بیان تم حاکم بر داستان از دیگر هنر های نویسنده است . وقتی مادر امد اول هوا گرم بود بعد از مدتی چند هفته باران بارید،بعد هوا سرد شد و بعد برف آمد. به ظرافت بیان کننده روحیه مادر از بدو ورود به شهر است وقتی با امید و دلگرمی امده و کم کم غمگین می شود گریه می کند. و بعد از عبوس و سرد بودن این مردم به کلی نا امید می شود. نویسنده در جایی می نویسد :اگر هوا بهتر نشود خود را می کشد !!
او همیشه منتظر محبت مردم است و به پسرش می گوید کاش با هدیه ای در دست بیایی این توقعات و تناقضات در شخصیت با همه ی عجیبی و غیر قابل تحمل بودن ریشه ای قابل درک دارد.
یکی از ریشه های رفتار مادر دلیلش رابطه ی عاشقانه ایست که با پدر داشته.  در همه حال همراه پدر بودن در هر شرایطی و کوچ های زیاد نشان این همراهیست. و نازنین خطاب کردن مادر توسط پدر نشانه ی عشق. 
برخی رفتار های مادر و گله گذاری هایش به حدی برای پسر زننده و سنگین است که وقتی مادر از کشتن خود می گوید در حال تماشای مردی که از تیر برق به رشته ای آویزان است و این فکر از ذهنش خطور می کند که اگر مردی هم مردی بهتر !! ولی احساست فرزندی( حاصل همان عشق ) که ریشه در تربیت خانوادگی و حس مسئولیتی  که پدر پایه گذارش بوده باعث می شود بار ها به خود بگوید نه نباید این افکار را به زبان اورد به خودش می گوید چطور می شود کسی این حرف را به مادرش بزند حتی در جایی که حس می کرد او دیوانه شده. پس بر عکس به مادر می گوید تو مادر منی بگو برایت چه کنم .
به هر حال او رابطه ی خوبی با شوهرش داشته حتی باهم مشروب می خوردند وقتی شوهر این کار را ترک می کند مادر هم مثل همیشه همراه است .برای همین از دست همسایه ی الکلی خود که یخ را در لیوان میریزد فرار میکند  و برایش مرور خاطرات تداعی شده عذاب آور است.
جیل با درایت این جابجایی های مادر در فواصل کوتاه از این طبقه به طبقه ی دیگر و تلاش برای بهبود شرایط که به تعبیر خودش مثل قطب سرد است خوب درک کرده و نشانه ای از امید می داند. ولی امید به چه؟ به هر حال این امید است که انسان را زنده نگه می دارد و جیل هم به خوبی اشاره می کند که: این جابجایی ها او را زنده نگه می دارد.
این نوعی دیوانگی از تنهاییست.
وقتی جیل و همسرش به خانه مادر میرسند ساعت 5 است ولی به شدت گرسنه اند حکایت از مشغله ی فراوان این دو ست. بوی خوب غذا فضای گرم خانواده و خانه را تداعی می کند مادر می گوید خدا کند مزه اش هم مثل بویش خوب باشد یعنی آدم ظاهر بینی نیست.
در صحبت های مادر درباره کالیفرنیا از مغازه ها و اتوبوس های نزدیک خانه می فهمیم آدم معاشرتی و اجتماعی ست و دلش گردش می خواهد .
از دیگر هنرهای نویسنده حضور سلطان لاری صاحبخانه در حیات مادر با ماشین چمن زنی ست.این صحنه سازی و تشیبه بی نظیر بود. این مرد از مادر خوشش می آید و احترام خاصی برای او قائل است زیرا او هم یک سالمند تنهاست که همسرش را از دست داده. هنوز یک هفته نیست چمن ها را زده ولی باز امروز آمده، حتی تخفیف خوبی به مادر پیر داده این ها همه بیان کننده ی امید به برقراری رابطه است.او هم غمزده و بذله گوست تناقض هایی که در رفتار مادر هم دیده می شود و ریشه اش تنهاییست. حتی پسر امیدوار بود انها با هم دوست شوند. ولی هیچ کدام شهامت بیانش را نداشته اند. شاید این گره به دست جیل که شامه ی قوی هم دارد باز شود.  مادر همیشه بد بین تصور می کند او در برگشت دادن پول پیش خانه  او را اذیت خواهد کرد ولی همین گرفتن پول پیش آبستن اتفاقات خوب بود.
نویسنده از ماشین چمن زنی استفاده کرده برای هرس کردن علف ها و یا شاید افکار هرز مادر. انباشتگی که حتی ماشین چمن زنی را خاموش می کند ولی لاری با کوشش آنرا دوباره روشن می کند و نا امید نمی شود. وجود کلاغ ها روی سیم تلفن خبر از ارتباط می دهد. (کلاغ خبر اورده)...

ادامه تحلیل در پست بعدی

📊 #تحلیل قسمت 2/3
👤 به قلم #محمدجواد_بهمنی

Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊تحلیل شماره2 داستان #چند_تا_جعبه  #ریموند_کارور :

به قلم:
#محمدجواد_بهمنی

روایت فوق العاده هوشمندانه ی این داستان  و صحنه پردازی هایی از پنجره ها در بیان روابط بین آدمها و شخصیت ها به طور خاص بی بدیل بود. شروع داستان با جستجوی جیل در کاتالوگ ها برای پرده ی خانه، نشانه ی حفظ حریم شخصی است. شخصیت جیل نقش اصلی و درخشان را در این داستان بازی می کند. کسی که آرایشگر و استحمام کننده ی سگ هاست . این انتخاب شغل هنر نویسنده است آرایشگری شاد ترین شغل دنیاست و بیان گر کسی که کارش زیبا سازیست و انتخاب سگ اوج وفا و احساس و درک این شخصیت است. حس ششم فوق العاده ای دارد .او با اینکه در سن پایین ازدواج کرده و با همه ی دردها و مصیبت هایی که در زندگی کشیده بسیار صبور و مثبت بین است . همسر اول بچه هایش را دزدید  و همسر دوم یک الکلی که کتکش میزد ولی او با قدرت این وقایع ناگوار را که هر کدام برای نابود کردن یک فرد کافیست فراموش کرده و حالش جا آمده است. خوب بدیهی است چنین فردی طاقت تحمل  شخصیت مادر بدبین و همیشه معترض را نداشته باشد.
رابطه ی خالص و زیبای ایجاد شده بین جیل و همسرش کاملا محسوس است رابطه ای پر از عشق و درک متقابل که قهر در آن جایی ندارد. پسر به جیل می گوید مادر دعوت کرده ولی برای من فرقی ندارد دوست نداری نیا بیان همان درک است. درک جیلی که، مادر شوهر اولش وبال گردنش بود و استقلال طلبی او را به خطر می انداخت.
مادر داستان یک شخصیت آشوب و بد بین دارد جیل را سوء استفاده گر و مزاحم میبیند و به چشم دزد پسرش به او می نگرد که طمع به مالش دارد. و این بدبینی های او در همه جا و همه کس صادق است . قبل از مرگ پدر که بخاطر یک اتفاق بی کار شد خانه را فروختند و مشغول جابجایی شدندشاید دلیلش بدهکاری و ورشکستگی باشد یا نوعی فرار. قبل از مرگ پدر این کار معقول بوده ولی بعد از آن به دیوانگی شبیه است.او همیشه  در حال جابجایی است این نشانه ی عدم رضایت است و بد بینی ولی در عین حال امیدوارست اتفاق خوبی رخ دهد.گویا دنبال چیزی می گردد که نیست .
حتی با اینکه پسرش از مشکلات این شهر گفته و او می دانسته باز هم می اید این همان امید در عین بدبینی است.
وقتی جیل و مادر باهم هستند رفتارشان دوستانه است شاید دلیلش مهربانی جیل باشد و شاید حیای در چشم شاید مادر هم آنقدرها که نشان می دهد بد نباشد.به نظر جیل ، مادر نسبت به همه چیز و همه کس بد بین است. جیل از همچین ادمی نفسش می گیرد زیرا خودش با همه ی بلا هایی که بر او گذشته هیچ نشانی از شکایت ندارد و منفی نیست . او می گوید مادر باید کار لذت بخشی بکند در صورتی که مادر از هیچ چیز رضایت ندارد.اتفاقا همه آن سرگرمی ها را انجام می دهد و باز شاکی ست. شخصیت مادر آدمیست که بجای حل مشکلات ، بهترین راه را رها کردن و فرار می داند . فرار از مشکل به امید بهتر . وسایل جمع شده از پارسال تقریبا زمانی که او امده نشان می دهد او دچار تضاد دودلی و ترس است. هر چند او هم از احساس و حس ششم بی بهره نیست زیرا  همسر اول پسرش را بدکاره( لکاته)خطاب می کند و اتفاقا درست از آب در می آید و  او با ایجاد رابطه با مردی دیگر پسرش را ترک می گوید.
رفتن به خانه ی مادر در آن سر شهر دور بودن افکار شخصیت ها را نشان میدهد. به همین خاطر رفتن به خانه ی مادر حال هر دو را بد می کند ولی خوب این به نظر آخرین بار است پس جیل با همان نگاه صبور می گوید اشکالی ندارد. در صورتی که از دیده همسرش همه جایش اشکال است . این نگاه شوهر از ریشه ی خانوادگیست حتی قبل از آشنایی با جیل او نیز از این شهر خوشش نمی آمده و شب ها عجیب احساس دلتنگی و بی کاری می کرده تا که بعد از آشنایی با جیل تحت تاثیر نگرش او قرار می گیرد  و پنجره ای تازه برای نگاه کردن باز می شود. این داستان روایت پنجره ها و نگاه هاست.
استفاده ی نویسنده از بوی شامپو سگ در بیان رابطه ی عاشقانه جالب است.همه جای این خانه بوی عطر وفا می دهد و عشق و صمیمیت و فرمانبری. سگ تمثیلی از این رابطه ی عاشقانه است.و بوی شامپو بیان عطر جاریست. حتی در رختخواب!!!
رابطه ای کم توقع که با آسان گیری و رضایت حداقلی حس خوبی ایجاد می کند و بر عکس در زندگی مادر هیچ خبری نیست .
پسر در مکاتبه هایش برای مادر از مشکلات شهر به خوبی یاد می کند.ساختن زندان در بیرون شهر عدم امنیت و فزونی جرائم را می گوید و تابستان شلوغ از غریبه ها و مسافرین بیان حس عدم آرامش است ولی نشنیده گرفتن مادر نشان می دهد او دنبال چیز مهم تری است. تنهایی و دلتنگی که بارها از ان یاد میکند که دلم برات تنگ می شود و دلتنگ تو هستم. سبب اهمیت ندادن به این گونه مشکلات است و شاید قابل تحمل تر بودنشان نسبت به کمبود محبت...

ادامه تحلیل در پست بعدی

📊 #تحلیل قسمت 1/3
👤 به قلم #محمدجواد_بهمنی

telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📝 #تحلیل‌ها

📊 #تحلیل‌شماره1
داستان #چند_تا_جعبه
  #ریموند_کارور

به قلم #ماندانا_داوودی:


مردی كه احساساسات خود را نسبت به مادرش عنوان می‌کند اما دچار سردرگمی است .زیرا میداند تنها تکیه گاه ماد اوست  و از طرفی از قبول این مسوولیت بطور ناخودآگاه گریزان است. نگران مادر است ولی گویا نمیخواهد آرامش  و زندگی شخصی اش بهم بخورد.
عروسی که تجربه ی دوری از فرزندان باعث شده تا حضور مادرشوهر و روابط عاطفی او با پسر که  تداعی کننده رابطه ی مادر و فرزندی است برایش قابل تحمل نباشد . با اشاره به شغل او(رسیدگی به سگها) و مرتب کردن مو و ناخن آنها گریزی به یک پدیده ی جبرانی برای تحمل فراغ فرزندانش می زند. دو مادر از دو نسل متوالی با دلمشغولی مشترک....حسرت دیدار فرزند. شاید هم کنایه از این باشد که چطور زنی با این سطح از احساس و عشق به  حیوانات فرصتی برای دیدار مادرشوهر  ندارد!
بوی شامپوی سگ حس غم انگیزی را در ذهن به تصویر میکشد و وقتی در خیال به دنبال علت این حس غمبار میگردیم جای تعمق دارد .
 همچنین خاطره تلخ مادر شوهر سابقش تداعی کننده ی تصویر منفوری از مادرشوهر برای اوست که مسبب ایجاد فاصله کنونی او و پیرزن  است .از طرفی تجربه دو شکست عشقی قبل و فشارهای مالی و فوت همسر سابق موجب علاقمندی و نیاز او به داشتن رابطه ای خوب با همسرش( هر چند بظاهر)  برای تداوم زندگی است. تداومی که نویسنده با انتخاب پرده جدید از جانب زن بر آن تاکید دارد.
اما پسر دلخوری هایی هم از مادر دارد .دلخوری از توهین به همسر قبلی اش که گویا توهین به خود او و انتخاب او بود. برای این انتخاب هم هرچند تشنه عشقی واقعی مثل زن و شوهر همسایه که یکدیگر را در آغوش میگیرند هست اما با همه ی این اوصاف دوست ندارد مادر انتخاب او را  قضاوت کند و ازدواج جیلی را بخاطر پولهای او بداند. اما مادر .....پیرزن بیوه ای که طبعا سن و سالش امنیتی همه جوره را می طلبد. دوره سالمندی دهه های انتهایی زندگی است که افراد در آن مقطع  به ثبات رسیده اند .ثبات من باب امنیت مالی و مسکن و به سرانجام رساندن فرزندان. در واقع سالمند وقتی به تراز نامه ی  زندگیش می نگرد بیشتر خاطرات و موقعیت اکنون خود را با غرور و افتخار بیاد می آورد وبیان می کند. اینجا دقیقا بر عکس روال عرف است و این چیزیست که پسر را نگران می کند. پیرزنی که در مسیر پایانی زندگی  همه چیز خود را باخته و ناگزیراست با مکانیسم جابجایی اینهمه دل آشوبی ها را در اسباب کشی ، نقل مکان، آشنایی با محیط غریب و همسایه های جدید و دلخوری ها و درگیری ذهنی با آنها بگذراند تا زندگیش بگذرد و خاتمه یابد. بقول خودش شاید آخرین اسباب کشی او باشد. پسر از بیرون گود ناظر است .او عمق فاجعه را درک میکند  و برای آسایش نداشته دوران سالمندی مادرناراحت است. اما فکر میکند کاری هم از دستش بر نمی آید. او مادرش را دوست دارد و شاید هم نگران حسرتی است که بعدها خواهد خورد . ترس از  آینده ای که هنوز نیامده موجب میشودتا به مادر زنگ بزند. مادری که عملا محبت فرزندش را گدایی میکند. جایی که میگوید کاش بمیرم...در واقع این آلارمی است که مرا ببین ..من توجه میخواهم...من به حضور بیشتر  تو نیازمندم و اشاراتی از این دست.
در تماس تلفنی استفاده از کلمه نازنین که یاد آور خاطرات مشترک گذشته ی آنهاست نقطه عطفی بر پایان اینهمه کش و قوس می باشد و تنها چیزی که پسر فکر میکند از دستش بر می آید .عقده اودیپ که فروید آنرا عنوان کرده  است می گوید پسر در کودکی پدر را رقیب عشقی خود میداند و مادر ابجکت  یا سوژه ی اوست ...در انتهای داستان این عقده حل شده به نظر میرسد و پسر این اطمینان را به مادر میدهد که هنوز زن اول زندگی و عشق اول او مادرش است. داستان در این بخش فوق العاده است و این سیگنال را به مادر میدهد که همیشه خواستنی بودی وهنوز هم خواستنی هستی هم برای همسرت و هم برای فرزندت. در خاتمه نویسنده با اشاره به بی توجهی مرد به انتخاب پرده  بسیار زیر پوستی و زیرکانه یک زندگی معمولی ، از روی ناچاری و بدور از تب وتاب عشق واقعی (مثل  عشق همسایه )را یاد آوری  میکند.

📊 #تحلیل
👤 به قلم #ماندانا_داوودی

telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊ادامه ی تحلیل شماره2 داستان #چند_تا_جعبه  #ریموند_کارور :

پسر میز بازی مادر را که به درد سمساری هم نمی خورد برای یادگاری بر می دارد و جیل که وسایل خانه اش را از کاتالوگ های به روز انتخاب می کند باز با درک فراوان سکوت می کند. چون برای پسر یاد آور خاطره هاست. 
جیل که از این موضوعات با خبر است به بیان احساسات پسر پیش مادر می پردازد تا او را تحریک کند. پسر شما شبها از خواب می پرد و یا بی خوابی به سرش می زند و می گوید نگران مادر هستم.
اوج داستان اینجاست :
جیل به مادر می گوید چرا پسرتان را دعا می کنید(تحریک هنرمندانه ی احساسات و اینکه واقعا پسرت برات مهمه?) مادر :چون دلم می خواهد چون پسرم است. (نیاز به دعای خیر مادر و مهر مادری)
پسر با تفکر اینکه مادرش اگر برود دیگر  هرگز او را نخواهد دید و شنیدن این حرفها بغضش می ترکد و از چشمانش اشک جاری می شود.و گریه اش با گذاشتن دست هایش روی صورت به اوج خود می رسد. بعد جیل می گوید نگفتم نگران شماست.
پسر درون گراست و دردش را در خودش میرزد حتی وقتی جیل از رفتار و بخوابی پسر می گوید او را صدا می کند که جیل نگو .جیل با درک بالا و احساس قوی همه را می دانست و حس کرده بود پسری که مادرش را می خواهد و مادری که هیچ جا خوش نیست چه فرقی دارد برود یا نه...
زیرا خوب می داند او هم اگر تنها بود از پا در می امد و درک زنانه و تجربه ای که از دوری و تنهایی دارد.برای همین او سه بار ازدواج کرد.
پس نیاز مادر به رابطه را هم درک می کند. جیل خواب است و پسر او را بیدار نمی کند چون او خسته است از کار بزرگی که انجام داده. صندل سفید و رو سری سفید و ... سرا پای سفید مادر نشانه ی خوشبختی عروسی و سفید بختی است روز خوبی که اتفاقا آفتابی ست. چون روز شادیست. او دوباره نازنین کسی شده و خود را برای سفر یا شاید ماه عسل مهیا کرده است. پنجره هایی که بدون پرده دیده بهتری دارند ( برقراری ارتباط ) و پرده هایی که پشیزی ارزش ندارد.


📊 #تحلیل قسمت 3/3
👤 به قلم #محمد_جواد_بهمنی

telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊ادامه ی تحلیل شماره2 داستان #چند_تا_جعبه  #ریموند_کارور :

ولی وقتی باز مونسی نمیابد و پسر و همسرش سخت مشغول کارند بعد از یک ماه دوباره فریاد شکایت سر می دهد و دنبال مقصر می گردد. این تقصیر را گردن دیگران نهادن از بارزه های شخصیت اوست.
ولی شکایت او از عبوس بودن مردم شهر و بی محلی هایشان چه در باشگاه و چه در پمپ بنزین و ... نیاز این فرد را به بر قراری ارتباط و معاشرت نشان می دهد.وقتی راجب سلطان لاری صاحبخانه حرف میزند بیشتر از روی لج است تا تنفر . حتی گویا از او خوشش هم میاد.
علاوه بر استفاده از پنجره ها و حیوانات در صحنه پردازی های داستان استفاده از وضعیت جوی هوا در بیان تم حاکم بر داستان از دیگر هنر های نویسنده است . وقتی مادر امد اول هوا گرم بود بعد از مدتی چند هفته باران بارید،بعد هوا سرد شد و بعد برف آمد. به ظرافت بیان کننده روحیه مادر از بدو ورود به شهر است وقتی با امید و دلگرمی امده و کم کم غمگین می شود گریه می کند. و بعد از عبوس و سرد بودن این مردم به کلی نا امید می شود. نویسنده در جایی می نویسد :اگر هوا بهتر نشود خود را می کشد !!
او همیشه منتظر محبت مردم است و به پسرش می گوید کاش با هدیه ای در دست بیایی این توقعات و تناقضات در شخصیت با همه ی عجیبی و غیر قابل تحمل بودن ریشه ای قابل درک دارد.
یکی از ریشه های رفتار مادر دلیلش رابطه ی عاشقانه ایست که با پدر داشته.  در همه حال همراه پدر بودن در هر شرایطی و کوچ های زیاد نشان این همراهیست. و نازنین خطاب کردن مادر توسط پدر نشانه ی عشق. 
برخی رفتار های مادر و گله گذاری هایش به حدی برای پسر زننده و سنگین است که وقتی مادر از کشتن خود می گوید در حال تماشای مردی که از تیر برق به رشته ای آویزان است و این فکر از ذهنش خطور می کند که اگر مردی هم مردی بهتر !! ولی احساست فرزندی( حاصل همان عشق ) که ریشه در تربیت خانوادگی و حس مسئولیتی  که پدر پایه گذارش بوده باعث می شود بار ها به خود بگوید نه نباید این افکار را به زبان اورد به خودش می گوید چطور می شود کسی این حرف را به مادرش بزند حتی در جایی که حس می کرد او دیوانه شده. پس بر عکس به مادر می گوید تو مادر منی بگو برایت چه کنم .
به هر حال او رابطه ی خوبی با شوهرش داشته حتی باهم مشروب می خوردند وقتی شوهر این کار را ترک می کند مادر هم مثل همیشه همراه است .برای همین از دست همسایه ی الکلی خود که یخ را در لیوان میریزد فرار میکند  و برایش مرور خاطرات تداعی شده عذاب آور است.
جیل با درایت این جابجایی های مادر در فواصل کوتاه از این طبقه به طبقه ی دیگر و تلاش برای بهبود شرایط که به تعبیر خودش مثل قطب سرد است خوب درک کرده و نشانه ای از امید می داند. ولی امید به چه؟ به هر حال این امید است که انسان را زنده نگه می دارد و جیل هم به خوبی اشاره می کند که: این جابجایی ها او را زنده نگه می دارد.
این نوعی دیوانگی از تنهاییست.
وقتی جیل و همسرش به خانه مادر میرسند ساعت 5 است ولی به شدت گرسنه اند حکایت از مشغله ی فراوان این دو ست. بوی خوب غذا فضای گرم خانواده و خانه را تداعی می کند مادر می گوید خدا کند مزه اش هم مثل بویش خوب باشد یعنی آدم ظاهر بینی نیست.
در صحبت های مادر درباره کالیفرنیا از مغازه ها و اتوبوس های نزدیک خانه می فهمیم آدم معاشرتی و اجتماعی ست و دلش گردش می خواهد .
از دیگر هنرهای نویسنده حضور سلطان لاری صاحبخانه در حیات مادر با ماشین چمن زنی ست.این صحنه سازی و تشیبه بی نظیر بود. این مرد از مادر خوشش می آید و احترام خاصی برای او قائل است زیرا او هم یک سالمند تنهاست که همسرش را از دست داده. هنوز یک هفته نیست چمن ها را زده ولی باز امروز آمده، حتی تخفیف خوبی به مادر پیر داده این ها همه بیان کننده ی امید به برقراری رابطه است.او هم غمزده و بذله گوست تناقض هایی که در رفتار مادر هم دیده می شود و ریشه اش تنهاییست. حتی پسر امیدوار بود انها با هم دوست شوند. ولی هیچ کدام شهامت بیانش را نداشته اند. شاید این گره به دست جیل که شامه ی قوی هم دارد باز شود.  مادر همیشه بد بین تصور می کند او در برگشت دادن پول پیش خانه  او را اذیت خواهد کرد ولی همین گرفتن پول پیش آبستن اتفاقات خوب بود.
نویسنده از ماشین چمن زنی استفاده کرده برای هرس کردن علف ها و یا شاید افکار هرز مادر. انباشتگی که حتی ماشین چمن زنی را خاموش می کند ولی لاری با کوشش آنرا دوباره روشن می کند و نا امید نمی شود. وجود کلاغ ها روی سیم تلفن خبر از ارتباط می دهد. (کلاغ خبر اورده)...

ادامه تحلیل در پست بعدی

📊 #تحلیل قسمت 2/3
👤 به قلم #محمد_جواد_بهمنی

telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊تحلیل شماره2 داستان #چند_تا_جعبه  #ریموند_کارور :

روایت فوق العاده هوشمندانه ی این داستان  و صحنه پردازی هایی از پنجره ها در بیان روابط بین آدمها و شخصیت ها به طور خاص بی بدیل بود. شروع داستان با جستجوی جیل در کاتالوگ ها برای پرده ی خانه، نشانه ی حفظ حریم شخصی است. شخصیت جیل نقش اصلی و درخشان را در این داستان بازی می کند. کسی که آرایشگر و استحمام کننده ی سگ هاست . این انتخاب شغل هنر نویسنده است آرایشگری شاد ترین شغل دنیاست و بیان گر کسی که کارش زیبا سازیست و انتخاب سگ اوج وفا و احساس و درک این شخصیت است. حس ششم فوق العاده ای دارد .او با اینکه در سن پایین ازدواج کرده و با همه ی دردها و مصیبت هایی که در زندگی کشیده بسیار صبور و مثبت بین است . همسر اول بچه هایش را دزدید  و همسر دوم یک الکلی که کتکش میزد ولی او با قدرت این وقایع ناگوار را که هر کدام برای نابود کردن یک فرد کافیست فراموش کرده و حالش جا آمده است. خوب بدیهی است چنین فردی طاقت تحمل  شخصیت مادر بدبین و همیشه معترض را نداشته باشد.
رابطه ی خالص و زیبای ایجاد شده بین جیل و همسرش کاملا محسوس است رابطه ای پر از عشق و درک متقابل که قهر در آن جایی ندارد. پسر به جیل می گوید مادر دعوت کرده ولی برای من فرقی ندارد دوست نداری نیا بیان همان درک است. درک جیلی که، مادر شوهر اولش وبال گردنش بود و استقلال طلبی او را به خطر می انداخت.
مادر داستان یک شخصیت آشوب و بد بین دارد جیل را سوء استفاده گر و مزاحم میبیند و به چشم دزد پسرش به او می نگرد که طمع به مالش دارد. و این بدبینی های او در همه جا و همه کس صادق است . قبل از مرگ پدر که بخاطر یک اتفاق بی کار شد خانه را فروختند و مشغول جابجایی شدندشاید دلیلش بدهکاری و ورشکستگی باشد یا نوعی فرار. قبل از مرگ پدر این کار معقول بوده ولی بعد از آن به دیوانگی شبیه است.او همیشه  در حال جابجایی است این نشانه ی عدم رضایت است و بد بینی ولی در عین حال امیدوارست اتفاق خوبی رخ دهد.گویا دنبال چیزی می گردد که نیست .
حتی با اینکه پسرش از مشکلات این شهر گفته و او می دانسته باز هم می اید این همان امید در عین بدبینی است.
وقتی جیل و مادر باهم هستند رفتارشان دوستانه است شاید دلیلش مهربانی جیل باشد و شاید حیای در چشم شاید مادر هم آنقدرها که نشان می دهد بد نباشد.به نظر جیل ، مادر نسبت به همه چیز و همه کس بد بین است. جیل از همچین ادمی نفسش می گیرد زیرا خودش با همه ی بلا هایی که بر او گذشته هیچ نشانی از شکایت ندارد و منفی نیست . او می گوید مادر باید کار لذت بخشی بکند در صورتی که مادر از هیچ چیز رضایت ندارد.اتفاقا همه آن سرگرمی ها را انجام می دهد و باز شاکی ست. شخصیت مادر آدمیست که بجای حل مشکلات ، بهترین راه را رها کردن و فرار می داند . فرار از مشکل به امید بهتر . وسایل جمع شده از پارسال تقریبا زمانی که او امده نشان می دهد او دچار تضاد دودلی و ترس است. هر چند او هم از احساس و حس ششم بی بهره نیست زیرا  همسر اول پسرش را بدکاره( لکاته)خطاب می کند و اتفاقا درست از آب در می آید و  او با ایجاد رابطه با مردی دیگر پسرش را ترک می گوید.
رفتن به خانه ی مادر در آن سر شهر دور بودن افکار شخصیت ها را نشان میدهد. به همین خاطر رفتن به خانه ی مادر حال هر دو را بد می کند ولی خوب این به نظر آخرین بار است پس جیل با همان نگاه صبور می گوید اشکالی ندارد. در صورتی که از دیده همسرش همه جایش اشکال است . این نگاه شوهر از ریشه ی خانوادگیست حتی قبل از آشنایی با جیل او نیز از این شهر خوشش نمی آمده و شب ها عجیب احساس دلتنگی و بی کاری می کرده تا که بعد از آشنایی با جیل تحت تاثیر نگرش او قرار می گیرد  و پنجره ای تازه برای نگاه کردن باز می شود. این داستان روایت پنجره ها و نگاه هاست.
استفاده ی نویسنده از بوی شامپو سگ در بیان رابطه ی عاشقانه جالب است.همه جای این خانه بوی عطر وفا می دهد و عشق و صمیمیت و فرمانبری. سگ تمثیلی از این رابطه ی عاشقانه است.و بوی شامپو بیان عطر جاریست. حتی در رختخواب!!!
رابطه ای کم توقع که با آسان گیری و رضایت حداقلی حس خوبی ایجاد می کند و بر عکس در زندگی مادر هیچ خبری نیست .
پسر در مکاتبه هایش برای مادر از مشکلات شهر به خوبی یاد می کند.ساختن زندان در بیرون شهر عدم امنیت و فزونی جرائم را می گوید و تابستان شلوغ از غریبه ها و مسافرین بیان حس عدم آرامش است ولی نشنیده گرفتن مادر نشان می دهد او دنبال چیز مهم تری است. تنهایی و دلتنگی که بارها از ان یاد میکند که دلم برات تنگ می شود و دلتنگ تو هستم. سبب اهمیت ندادن به این گونه مشکلات است و شاید قابل تحمل تر بودنشان نسبت به کمبود محبت...

ادامه تحلیل در پست بعدی

📊 #تحلیل قسمت 1/3
👤 به قلم #محمد_جواد_بهمنی

telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊تحلیل شماره1 داستان #چند_تا_جعبه  #ریموند_کارور :

مردی كه احساساسات خود را نسبت به مادرش عنوان میکند اما دچار سردرگمی است .زیرا میداند تنها تکیه گاه ماد اوست  و از طرفی از قبول این مسوولیت بطور ناخودآگاه گریزان است.نگران مادر است ولی گویا نمیخواهد آرامش  و زندگی شخصی اش بهم بخورد.
عروسی که تجربه ی دوری از فرزندان باعث شده تا حضور مادرشوهر و روابط عاطفی او با پسر که  تداعی کننده رابطه ی مادر و فرزندی است برایش قابل تحمل نباشد . با اشاره به شغل او(رسیدگی به سگها) و مرتب کردن مو و ناخن آنها گریزی به یک پدیده ی جبرانی برای تحمل فراغ فرزندانش می زند.دو مادر از دو نسل متوالی با دلمشغولی مشترک....حسرت دیدار فرزند.شاید هم کنایه از این باشد که چطور زنی با این سطح از احساس و عشق به  حیوانات فرصتی برای دیدار مادرشوهر  ندارد!
بوی شامپوی سگ حس غم انگیزی را در ذهن به تصویر میکشد و وقتی در خیال به دنبال علت این حس غمبار میگردیم جای تعمق دارد .
 همچنین خاطره تلخ مادر شوهر سابقش تداعی کننده ی تصویر منفوری از مادرشوهر برای اوست که مسبب ایجاد فاصله کنونی او و پیرزن  است .از طرفی تجربه دو شکست عشقی قبل و فشارهای مالی و فوت همسر سابق موجب علاقمندی و نیاز او به داشتن رابطه ای خوب با همسرش( هر چند بظاهر)  برای تداوم زندگی است.تداومی که نویسنده با انتخاب پرده جدید از جانب زن بر آن تاکید دارد.
اما پسر دلخوری هایی هم از مادر دارد .دلخوری از توهین به همسر قبلی اش که گویا توهین به خود او و انتخاب او بود. برای این انتخاب هم هرچند تشنه عشقی واقعی مثل زن و شوهر همسایه که یکدیگر را در آغوش میگیرند هست اما با همه ی این اوصاف دوست ندارد مادر انتخاب او را  قضاوت کند و ازدواج جیلی را بخاطر پولهای او بداند.اما مادر .....پیرزن بیوه ای که طبعا سن و سالش امنیتی همه جوره را می طلبد. دوره سالمندی دهه های انتهایی زندگی است که افراد در آن مقطع  به ثبات رسیده اند .ثبات من باب امنیت مالی و مسکن و به سرانجام رساندن فرزندان.در واقع سالمند وقتی به تراز نامه ی  زندگیش می نگرد بیشتر خاطرات و موقعیت اکنون خود را با غرور و افتخار بیاد می آورد وبیان می کند. اینجا دقیقا بر عکس روال عرف است و این چیزیست که پسر را نگران می کند.پیرزنی که در مسیر پایانی زندگی  همه چیز خود را باخته و ناگزیراست با مکانیسم جابجایی اینهمه دل آشوبی ها را در اسباب کشی ، نقل مکان، آشنایی با محیط غریب و همسایه های جدید و دلخوری ها و درگیری ذهنی با آنها بگذراند تا زندگیش بگذرد و خاتمه یابد. بقول خودش شاید آخرین اسباب کشی او باشد. پسر از بیرون گود ناظر است .او عمق فاجعه را درک میکند  و برای آسایش نداشته دوران سالمندی مادرناراحت است.اما فکر میکند کاری هم از دستش بر نمی آید.او مادرش را دوست دارد و شاید هم نگران حسرتی است که بعدها خواهد خورد . ترس از  آینده ای که هنوز نیامده موجب میشودتا به مادر زنگ بزند. مادری که عملا محبت فرزندش را گدایی میکند. جایی که میگوید کاش بمیرم...در واقع این آلارمی است که مرا ببین ..من توجه میخواهم...من به حضور بیشتر  تو نیازمندم و اشاراتی از این دست.
در تماس تلفنی استفاده از کلمه نازنین که یاد آور خاطرات مشترک گذشته ی آنهاست نقطه عطفی بر پایان اینهمه کش و قوس می باشد و تنها چیزی که پسر فکر میکند از دستش بر می آید .عقده اودیپ که فروید آنرا عنوان کرده  است می گوید پسر در کودکی پدر را رقیب عشقی خود میداند و مادر ابجکت  یا سوژه ی اوست ...در انتهای داستان این عقده حل شده به نظر میرسد و پسر این اطمینان را به مادر میدهد که هنوز زن اول زندگی و عشق اول او مادرش است. داستان در این بخش فوق العاده است و این سیگنال را به مادر میدهد که همیشه خواستنی بودی وهنوز هم خواستنی هستی هم برای همسرت و هم برای فرزندت.در خاتمه نویسنده با اشاره به بی توجهی مرد به انتخاب پرده  بسیار زیر پوستی و زیرکانه یک زندگی معمولی ، از روی ناچاری و بدور از تب وتاب عشق واقعی (مثل  عشق همسایه )را یاد آوری  میکند.

📊 #تحلیل
👤 به قلم #ماندانا_داوودی

telegram.me/Khodneviis