خودنویس ✒

#علی_بزرگی
Канал
Книги
Музыка
Искусство и дизайн
Другое
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала خودنویس ✒
@KhodneviisПродвигать
933
подписчика
3,89 тыс.
фото
15
видео
2,95 тыс.
ссылок
خودنویس ✒ " سینه‌ام دشت زمستان دفتری پاک و سفید ماجرای عشق را بر خط قلبم خود نویس " 🗒 #یادداشت 📝 #شعر 📃 #متن 📖 #داستان‌های_کوتاه 📊 #نقد و #تحليل ✂ #بخشی_از_کتاب 🎶 #موسیقی و #دکلمه 🎥 #ویدیو 🎨 #Pt 📸 #Ax 📘📗📕📙📒
طلوع را کنارم می‌گذارم
با خوشیدی زیر بغل
گفتم دوست‌ات دارم
از شرق
آنقدر گرم بغل‌ات می‌کنم
تا غروب مرا فراموش کنی
من از جنوب دوست داشتنی آمده‌ام
از شمال شعرهای سرد
هنوز خورشید در جیب‌های‌ام
در حال جان دادن‌ست
وقتی گل آتش را با نام مستعار صدا می‌کنی سردم می‌شود
طلوع را کنارم می‌گذارم
تا غروب مرا فراموش کنی

#علی_بزرگی
@khodneviis
دوست‌داشتن‌ات
نه پرنده می‌شود
نه قفس
تنها کلاغی سفیدست
که از حاشیه‌ی کتاب‌ها بال بال می‌زند

#علی_بزرگی
@khodneviis
مادرم «شربتی» بود در رودخانه‌ی دز
پدرم درخت کُناری شد در شمال خوزستان
حالا
آسمان  تهران را هر جور بتکانم نه ماهی می‌ریزد نه کُنار

#علی_بزرگی
@khodneviis
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ دیگر از دردها دود بالا می‌رود
و از ذکرها
بوی نیلوفر فرار کرده از گنبد
سبز سبز چون دانه‌های تسبیح
از همان‌ها که در چشم‌ها
یکی یکی
 پرنده می‌شدند
پر پر
تا ذکرهای پر و پیمان
پر از تو
اتو کشیده و مجلسی
پلی از تو تا
ما دو تا یکی
پلی کن دوباره ذکرهای‌ات ذکرهوی‌ات
تو شیخی؟!
تو شیخی اگر بگو برایت صلیبی طور بپیچم

دست‌های‌ام را بالا می‌برم
تا به دست‌های تو
تاب دست‌های‌ات ندارم
تا به تو
اینجا با تا این قلم خوشگل نوک طلای ده میلیونی
خم می‌شویم
تا می‌خوریم
تو می‌شویم
آنقدر بالا بالا بال می‌زنیم که باور شویم
خود شیخ‌ایم

پیک اول را به سلامتی همین شعری که قرارست بیاید زدیم و رفتیم در با موج‌های سفید تو در تو دار
پیک دوم را برای تو می‌فرستد
دستی که هم‌دست توست
برای هویی که نیستی صلیبی طور می‌پیچد
برای هر تو
برای تویی که اویی

سینه پر از هوی‌ات که پیک سوم را صدا می‌زنم
پیکی خسته که بال ندارد
درد- با دود در دعا لخت شده- را وردارد
وردها را از سر دار
لخت و لخت
چه دعایی می‌شود
ای وای اگر بجنبد
می‌جنباند
این قلم نوک طلا
سر می‌پاشد

می‌خواهم کت و شلوار سطرها را بکشم
-با این قلم
در قوسی نزولی-
پایییییین
اگر شد نشد جراش بدهم
چراکه کراوات هر کلمه خیانتی‌ست
-حجاب در حجاب-
وقتی هر جمله بویِ خون و خدا می‌دهد
خون خدا
که در برگ‌های سبز جاری‌ست
و با دود در سینه چون عود می‌رقصد
وقتی از ذکرها تیر رها می‌شود

رفیق
ما همه شکار‌چی هستیم
رفیق می‌دانم پرنده‌های ذکرهای‌ات را شکار کرده‌اند
وقتی صیاد ایستاده نماز می‌خواند

وقت پیک چهارم چهار تکبیر
و خون برگ ادامه‌ی یک ذکر
در رودخانه‌ای که منم که به دام افتاده
افتاده
خودش را خیس لیس می‌زند
مثل ماهی‌ای که به مسجد توک می‌زد

در این جای شعر
رفیق
من از تو اجازه می‌خواهم
کمی قبله را دست‌کاری‌ کنم
نماز تو مزه‌ی خاصی می‌دهد
می‌گیرد
حتی شکل ذکرهای‌ات

در پیچ پیک پنجم
پنجره می‌شوند
پنجره در پنجره
-خاص‌الخاص-
که زیر دندان‌ام جا خوش کرده
پوست انداخته
لخت‌اش کن
کراوات هر کلمه خیانتی‌ست

این شعر
دست تقدیری‌ست
که قدر تو را می‌داند
من چه باشم چه کنم؟!
مگر من شیخ‌ام
آخر دعای کورکودیل که اجابت ندارد
وقتی قرار باشد
گربه‌ای نابینا باشی
گریه کنی
بدوشند
گریه
تا از نقشه‌ی شهر محو شوی

دانه‌های تسبیح نه پرنده می‌شوند
نه شیک و مجلسی
دیور و پیر کاردین
تا سر کوچه هم نمی‌برند

عزیزم آن عقیق را پایین بیاور
آنقدر پایین که ما باور کنیم
امروز هم در فرداها هستیم
بی‌هیچ دعایی

#شعر
#علی_بزرگی
#خوانش
#رضا_هاشمی
@khodneviis
خدا
مزه‌ی دهانم بود
وقتی از  تو
حرف به میان آمد

#علی_بزرگی
@khodneviis
دست تکان می‌دهم
زندگی می‌ایستد
این پرچم برای دوست داشتن می‌رقصد


#علی_بزرگی
@khodneviis
مرا هر صبح ترجمه کن
به زبان دوستت دارم
نان و چایی مرا گرم کن
با دوستت دارم
جهان به دوستت دارم نیاز دارد نه نفت

#علی_بزرگی
@khodneviis
شما که غریبه نیستید
تمام عینک ها را چال کردیم
آدرسش را اصحاب فیل می داند
حالا رفیق
نقشه را  از جیب بیرون بیاور
با عینک دودی های  بخت برگشته بگو
عربستان  هندی های زیادی  دارد
ولی گور های مونث بیشتر
شما که غربیه نيستيد
ما روزانه قبله را دست کاری می کنیم
این طبیعت ما عینکی هاست
که همیشه خارطومشان را مخفی می کنند
برای روز مبادا
ولی امان از دستِ اصحاب شب
حالا  نشان ها همه درست
ما از کدام جهت چال  باید حفر کنیم
الناس
که به قبله ی کسی بر بخورد
یا فیلش یاد شبه جزیره ی  دیگر...
امان  از دست ما عینکی ها
چاه به چاه عاشق می شویم
وهر روز دستمال عینک مان کوچکتر
ولی آقای عاشق رزسیاه وجود دارد
چشم های که زیباییت رادوبرابر می کند
وجود ندارد
ما اجازه گرفتیم تمام عینک ها را چال کنيم


#علی_بزرگی
https://www.30book.com/Book/102830/چریکی-با-یک-دست-خط-علی-بزرگی-مهر-هشت

@khodneviis
دستان تو
بالارفت
عید زیبایی تو بود

#علی_بزرگی
@khodneviis
تبریک به علی آقای بزرگی عزیز

#نویسنده
#شاعر
#خطاط

بابت انتشار مجموعه‌ی شعرشون

#چریکی_با_یک_دست‌خط
#علی_بزرگی
#مجموعه_شعر

@khodneviis
عزیزم
زیبایی تو هم معجزست
مثل مار
وقتی برای خندیدن
تبدیل می‌شوی
به عصایی در دست «چارلی چاپلین»
من تمامی جهان را
بی‌صدا
سیاه وسفید می‌ببینم


#علی_بزرگی
@khodneviis
این طور که نمی‌شود

تنهایی‌ام را بغل کنم
وتو را
یا ماهی که در پیشانی تو
روییده


#علی_بزرگی
@khodneviis
بهار آمده است
هوا را بو می‌کنم
چیزی کم دارد
دوباره نفس می‌کشم
هوا خوب است
ولی...
هوای تو نیست

#علی_بزرگی
@khodneviis
به درخت‌هایی که سبز می‌زنند به فکرم
و سبزه‌هایی که از ترس زردی زودرسند
این هفت سین
صد پشت غریبه است
با بی‌رقصی ماهی عید
تقویم هفت تیر می‌دهد نوید
هفت خواب تسلیم شده
دستانت را ببر بالا
میوه‌های این درخت متفکر
قانون سیب‌ها را می‌نویسند
نه خطاط‌های گرسنه
ما همه سیاه مشقیم
وقتی تصمیم بریدن درختی می‌کاریم

این یک سناریوی تحمیلی‌ست
با بازیگری اجیر شده
با کار گران مشغول ‌مردن
در قبرهای اجاره‌ای
و زنده‌های خیالی
بنویس امسال
عالی جناب عنابی در آب ...
و شاهد که از تشنگی می‌خندد
من از سفره‌ی بی‌ماهی
از هفتاد سال سکوت بره‌ها

#علی_بزرگی

@Khodneviis
یکی دل دل می‌کند بیاید
پیراهنش پر از رازقی و اقاقی‌های بی تاب است
نفسش پراز بوی عاشقی و دلدادگی‌ست
در را باز کن
بهار بی هیچ مقدمه‌ای مهمان من و توست

#علی_بزرگی
#نوروزتان‌پراز‌نوازش
@khodneviis
ما
معجزه نمی‌خواهیم
در دوست‌ات‌دارم‌هات
گلی
ظاهر کن
برای بوییدن

#علی_بزرگی
@khodneviis
وقتی از جنوب دوست‌ات داشته باشم
دلم گرم‌تر
دل‌گرم‌تر به لب‌ هات می‌رسم
روسری خرمایی‌ات
باز به باد می‌دهی
موهای خرمایی‌ات
شهریور هستی
تو هستی در بهار

شرجی اندام‌ات
گونه‌های مرا سفت گرفته
عرق شرجی گونه‌هایت

وقتی از جنوب دوستت داشته باشم
دلم درد دریا می‌گیرد
ماهی آزاد ی
در میدان آزاد ی گرفتار


#علی_بزرگی
@khodneviis
باید روغن‌کاری کنم
پرهای‌ام را
پرنده‌ای که در پرهای‌ام بال بال می‌زند
بال بال
بالا

خواب دیده‌ام کبوتری
با بال‌های آهنین
در خواب‌های‌ام
بیدار می‌شوم
هنوز بال می‌زند
بالاتر

این روزها
تمام خبر‌ها کاغذ‌ی‌اند
حتی پرواز تو
که در کلمات
که کنار کلمات
آرام گرفته‌ای
که با کلمات آرام بودی

از این کتاب فقط می‌شود ‌چند پرنده درست کرد
یک هواپیما
بی‌بال اختصاصی
پروانه‌ای مرده
بی‌بال
که بال بال می‌زند
هنوز...

#علی_بزرگی
@khodneviis
تو
بر وطن‌ام
عطر می‌زنی
من
به غربتت
تبعید می‌شوم


#علی_بزرگی
@khodneviis
آفتاب
اسم کوچک‌ات
همه می‌دانستیم دو خورشید کوچک زیر پیراهنت
پنهان داری
و ما چه سایه‌های نادانی بودیم
که شب‌ها تو را
صدا می‌زدیم


#علی_بزرگی
@khodneviis
Ещё