📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ت ۳
تا بهفردای جزا زهر ندامت میخورَد
هر که امروز انتظارِ عیش فردا میکشد
#صائب تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بیآنکه وعده باشد در انتظار بوده
#ضمیری_اصفهانی تو چنان رمیده از من که بهخواب هم نیایی
بهکدام امیدواری بروم بهخوابْ بیتو؟
#باذل_مشهدیتمنّای وصالم نیست، عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
#شهریار تلخکامی نبُوَد در شکرستان وصال
نامهآور نگه و بوسه پیام است اینجا
#صائب تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت بهپا کنی
#فروغی_بسطامی تو قد بینیّ و مجنون جلوهی ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
#وحشی_بافقی تا عشق مرا فاش نمیدانستی
با من ره پرخاش نمیدانستی
در عاشقی خویش مرا شهرهی شهر،
دانستی و ای کاش نمیدانستی
#طبیب_اصفهانی تنی آلودهی درد و دلی لبریز غم دارم
ز اسباب پریشانی ترا ای عشق کم دارم
#ابوالحسن_ورزی تا گرفتارم به درد عشق، وقت من خوشاست
وقتِ آنکس خوش که بنیاد گرفتاری نهاد
#حضوری_قمی تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیدهام
#رهی_معیری تو تا جدا شدی از من زمانه سوخت مرا
چنین بوَد چو گل از پیش خار برخیزد
#ابوالحسن_فراهانی تا به فراق خو کنم صبر من و قرار کو؟
وعدهی وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟
#غضنفر_قمیگلجاری
تا زلف دوتای تو بلای دل ما شد
سودای دل ما که یکی بود، دو تا شد
#وداعی_خراسانیتنها نه من آشفتهی آن زلف درازم
دیوانه چو من هست درین سلسله بسیار
#قابل_ایروانی تارهای سر زلف تو چو پیوست بههم
داد اسباب پریشانی ما دست بههم
#باقر_اصفهانیتا سر زلف عنبرین حلقه بهدوش میکنی
سوی تو هر که بنگرد حلقه بهگوش میکنی
همره باد میکنی نکهت زلف خویش را
کوچه به کوچه باد را مُشکفروش میکنی.
#سروش_اصفهانی#مشاعرهخاکستر ققنوس