📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#گ ۵
گرفت از من بهای بوسه لعلش جان شیرین را
ولی بسیار از این سودا پشیماناست پنداری
#فروغی_بسطامی گر سبزه شود آب روان خواهم شد
گر ماه شود من آسمان خواهم شد
یعنی که ربایمش ز هر گوشه که هست
گر بوسه شود لب و دهان خواهم شد
#علی_اشتری (فرهاد)
گر نرخ بوسه را لب جانان بهجان کند
حاشا که مشتری سر مویی زیان کند
#فروغی_بسطامی گفتی چوجان دهی، به عوض بوسهای دهم
این خونبهاست، مزد وفا را چه میکنی؟
#ندیم_مازندرانی گوشهگیران زود در دلها تصرّف میکنند
بیشتر دل میبرد خالی که در کنج لباست!
#صائب گر مصوّر صورت آن داستان خواهد کشید
حیرتی دارم که نازش را چهسان خواهد کشید؟
#لسانی_شیرازی گرم به جور و جفا میکشی نمیرنجم
که مستِ نازی و اینها به اختیار تو نیست
#سلمان_ساوجی گر دل از عرض تمنّا به مرادی نرسید
اینقدَر شد که ترا بر سر ناز آوردم
#زکی_همدانی گر درد کند پای تو ای حورنژاد
از درد مدان که هرگزت درد مباد
این درد مناست بر منش رحم
آمد
از بهر شفاعتم به پای تو فتاد
#نوری_اصفهانیگفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
#سعدی گرد غم را گر به آب دیده بده بنشانم دمی
باز برخیزد قدم در جستجوی من نهد
#هلالی_جغتایی گر شامگه شیب و گر صبح شباباست
پوشیدن چشم از دو جهان یک مژه خواباست
#اوجی_نطنزی گفتم از پیری شود بند علایق سستتر
قامت خم حلقهای افزود بر زنجیر من
#صائب گریۀ شب خاطرت خندان کند چون روی صبح
باغ را آثار شبنم سبز و خرم میکند
#صابر_همدانی گرچه چون شبنم در این گلشن غریب افتادهام
باغبان از دامن گل میکند بستر مرا
#صائب گر تواش وعدۀ دیدار ندادی امشب
پس چرا دیدۀ من از همه بیدارتر است
#فروغی_بسطامی گرچه بیماری از آن چشم سیه میبارد
شیر را طاقت سرپنجۀ مژگانش نیست
#صائب گلشن عشقم ولی دور از بهار افتادهام
گلبن ذوقم ولی در شورهزار افتادهام
#گلشن_کردستانی گر بدانی حال من گریان شوی بیاختیار
ایکه منع گریۀ بیاختیارم میکنی
#وحشی_بافقی#مشاعرهخاکستر ققنوس