📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#غ ۲
غمم ایناست که چون ماه نو انگشتنمایی
ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم
#عماد_خراسانی غم از هرجا که درمانَد فتد در جستجوی من
بلا هرگه که سرگردان شود آید بهسوی من
#غزالی_مشهدیغبار غم نگیرد دامن دلهای قدسی را
قفس بر مرغ وحشی شهپر پرواز میگردد
#صائب غماندوز است فریادی که در کنج قفس دارم
دریغا نالهای نشنید کس بر شاخسار از من
#عاشق_اصفهانی غبار راه گشتم، سرمه گشتم، توتیا گشتم
به چندین رنگ گشتم تا به چشمش آشنا گشتم
#نجیب_استرآبادی غیر از تو ای نگار، ز سیمینبران کهراست
در پیرهن تنی که به صد جان برابرست؟
#صائب غنچهدهان من بیا، تنگدلیِ من ببین
بیتو هنوز زندهام، سنگدلی من ببین
#عماد_فقیه_کرمانی غیرتم میکُشت اگر در خواب میدیدم ترا
زیر بار منّتم از دیدۀ بیدار خویش
میرزا طاهر
غیر از وصال نیست خیال دگر مرا
ترسم خدا نکرده خیال دگر کنی
#فروغی_بسطامی غمی نارفته بیرون از دلم، آید غمی دیگر
ندارم مهلتی، از ماتمی تا ماتم دیگر
#مهدی_سهیلی غم عشق آمد و غمهای دگر پاک ببُرد
سوزنی باید کز پای درآرد خاری
#سعدی غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانۀ شیرین و بهخوابش کردم
#فرخی_یزدی غافل مشو که عمر تو بر باد میرود
بر رَخشِ عمر هر نفسی تازیانهایست
#مفرد_همدانی غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اوّل و پس دیده بر آن پاک انداز
#حافظ غرض ز اشکفشانی، گهرفروشی نیست
که گریه در غم او ورد صبح و شام مناست
#کلیم_کاشانی غم بزرگ جهان را اگر ز پیر بپرسید
بگویدت غم پیر است در عزای جوانی
#مهدی_سهیلی غم خود را ز دشمن میکنم پنهان که میدانم
ز اندوهم بسی شادی کند، اینهم غم دیگر.
#مهدی_سهیلی #مشاعرهخاکستر ققنوسگفتوگوی ققنوس