📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#م ۳
مرغ صياد توام، افتادهام در دام عشق
یا بکُش، یا دانه ده یا از قفس آزاد کن
#لاادری ما اسیر هجر و خلقی محرم بزم وصال
زاغ با گل همدم و بلبل گرفتار قفس
#جامی ما را که جان به کنج قفس خوش بُوَد چه غم
گر باغبان به باد دهد آشیان ما؟
#فدایی_اردستانیما را به مهربانی صیاد الفتیست
ورنه به نیم ناله، قفس میتوان شکست
#درکی_قمی من آن مرغم که سازد از قفس صیاد آزادم
ولی روزی که بیند دیگر از بال و پر افتادم
#هادی_رنجی میرمد صیاد از نالیدن ما در قفس
وای بر مرغی که با ما مینهد پا در قفس
#آذر_بیگدلی من که حیران رُخت با چشم گریان ماندهام
چشم چون بردارم از روی تو، حیران ماندهام
#خاتمی_تبریزی مرا ز چشم تو هر شیوهای که باید هست
همین نهفته نگههای آشناست که نیست
#عرفی_شیرازی من آن نیام که به نیرنگ دل دهم به کسی
بلای چشم کبود تو آسمانی بود
#صائب مست است و بَرَد دل ز کف مردم هشیار
ما مست چو چشمان تو هشیار ندیدیم
#آگاه_قاجار مباد فتنۀ خوابیده را کنی بیدار
به احتیاط در آن چشم خوابناک نگر
#صائب میان ابرو و چشم تو گیروداری بود
من این میانه شدم کشته، این چه کاری بود؟!
#بهار_خراسانی میان ابرو و چشم تو فرق نتوان داد
بلا و فتنه ندارند امتیاز از هم
#صبوحی_قمی من آن بخت سپید خود که گم شد سالها از من
کنون در گوشۀ چشم سیاهی کردهام پیدا
#شهریار مردمان از چشم بد ترسند و من از چشم خوب
حق ز چشم خوب مهرویان نگهدارد تو را
#بهار_خراسانی میآید و بر سنبلش از گَرد نشانیست
در راه وی امروز مگر چشم تری نیست!
#گرجی_اصفهانیمیدهد رخنۀ دیوار ز گلزار خبر
لطف اندام تو از چاک گریبان پیداست
#صائب مگر نسیم تنت صبح بر چمن بگذشت
که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
#حافظ معنی روشن بُوَد در لفظ رنگین خوشنما
در لباس ارغوانی آن تن سیمین ببین
#مخلص_کاشانی مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی
محبّت کار فرهاد است و کوه بیستون سُفتن.
#سعدی #مشاعرهخاکستر ققنوس