📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ت ۷
تا کی به غم تو رخ بهخون شوید دل
آزار وجفای تو بهجان جوید دل
بخشای کز آسمان نمیبارد جان
رحم آر که از زمین نمیروید دل
#انوری تا داشتم دلی به کنارم نیامدی
آنگاه آمدی که به کارم نیامدی
#عبدالله_الفتتو ناکشیده زدل نالهای به سوز، چه دانی
که من از این دل رسوا چه دیدم و چه شنیدم؟
#علی_صدارت تا دل به دام حلقۀ زلف تو بستهام
دانستهام که حاصل عمر دراز چیست
#فغانی_شیرازی تو مرد صحبت دل نیستی چه میدانی
که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد؟
#صائب تن اگر بیمار شد، بر سر میاریدم
طبیبای عزیزان کارِ تن سهل است فکر دل کنید
#جامی تا تو را فارغ شود خاطر ز سختیهای دهر
چند روزی دل به دست نازکاندامی بده
#هلالی_جغتایی تا به پای دار آمد از پیام شیونکنان
هیچ جا در حقّ ما زنجیر کوتاهی نکرد!
#خلیل_کاشانیباقرای خلیل
تپیدن، سوختن، بر خاک و خون غلتیدن و مردن
بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد!
#عالی_شیرازینعمتخان
تا بر دلت از ناله غباری ننشیند
از بیم تو در سینه نهفتیم نفس را
#طبیب_اصفهانی ترسم دلش برنجد از من وگرنه هر شب
صد ناله میفرستم با باد بامدادی
#فروغی_بسطامی تغافل عاشقِ بیتاب را بیتابتر سازد
به فریاد آورَد خاموشی یوسف زلیخا را
#راهب_نایینیتو شمع بزم هر کس گشتهای صحبت غنیمت دان
که این پروانه هم با گوشهای تاریک خو دارد
#نظیری_نیشابوری تا سحر شمع و من و پروانه با هم سوختیم
آنکه بر مقصود نائل شد سحر پروانه بود
#سری_اصفهانیسیدابراهیم پودهای
اصفهانی (سرّی تخلّص)
ترسم این الفت که دارد با گریبان دست من
در قیامت نیز نگذارد که گیرم دامنی
#ابوالحسن_فراهانی تا قیامت بر ندارم سر ز شادی از سجود
دست اگر روزی دهد بوسیدن آن پا مرا
#صبحی_کشمیری تو بدین شیوه اگر جلوه کنی در صف حشر
به پرستیدن خود حجّت و برهان منی
#والی_کردستانی تو و با لالهرویان، گل زشاخ عیش چیدنها
من و چون غنچه از دست تو پیراهن دریدنها
#رهی_معیری تا تیز کند آتش شوق دگران را
از مصلحت امشب سوی منهم نظری داشت
#ندیم_کابلی تو همزانوی غیر و من ز حسرت
به خون دیده تا زانو نشسته
#فکری_اصفهانی تمام از گردش چشم تو شد کار من ای ساقی
ز دست من بگیر این جام را کز خویشتن رفتم.
#کلیم_کاشانی #مشاعرهخاکستر ققنوس