📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ب ۶
بسکه گرفته ابر غم روزنهی بهار را
چلچلهای زبام ما میل گذر نمیکند
#مهدی_سهیلی به من دشنام زیر لب دهی هردم نمیدانی
که منهم هر نفس قربان شومها زیر لب دارم
#نجات_اصفهانی بوسه کی گردد از آن لبهای جانپرور جدا؟
کی به افسون میشود شیرینی از شکّر جدا؟
#نجات_اصفهانی بر لب من نِهْ لب نوشین که جان بخشم ز شوق
ساغر می قدر این نعمت نمیداند که چیست
#رهی_معیری به حسنِ زودگذر بیش از این مناز ایدوست!
که دور گل بسر آید، بهار می گذرد
#گلشن_کردستانی بوسهای گر نربودهست زیاقوت لبش
دهن لاله چرا تا به جگر سوخته است؟
#صائب به کویت با دل شاد آمدم با چشمِ تر رفتم
به دل امّید درمان داشتم درماندهتر رفتم
#هوشنگ_ابتهاج با خیال یار در یک پیرهن خوابیدهام
برندارد سر ز بالین، هر که بیدارم کند!
#صائب برو ای طبیم از سر که خبر ز سر ندارم
بخدا رها کنم جان که ز جان خبر ندارم
منسوب به:
#حافظ به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم
#سعدی برای خاطر دشمن زما بریدی مهر
طریق دوستی این است؟ مرحبا ایدوست!
#وصال_شیرازی به ذکر من خط نسیان کشیدهای امّا
به فکر غیر ز دستت قلم نمیافتد
#نظیری_نیشابوری بعد عمری گر نگاهی جانب من میکند
صد نگه بهر تسلّی سوی دشمن میکند
#طالب_لاهیجیبیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده
ما را ز خویش بستان خود را دمی بهما ده
#صائب بدین سرگشتگیها پای در دامن کشیدنها
کجا دارم غم مردانگی، دیوانه را مانم
#مشفق_کاشانی بسکه گشتم ناتوان، دارد نگه در دیدهام
آنقدَر ضعفی که نتواند زمژگان بگذرد
#قصاب_کاشانی بیمژدهی وصال نخیزد شهید عشق
صد بار اگر فرشتهی رحمت ندا کند
#غیرتی_شیرازی بعد مردن تربت ما را عمارت گو مباش
بر سر قبر شهیدان گنبد گردون بساست
#مرادی_بافقیبا هیچکس به کشتن من مشورت مکن
ترسم خدا نکرده پشیمان کند ترا!
#فروغی_بسطامی #مشاعرهخاکستر ققنوس