📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#م ۱۱
مگر خدا ز رقیبان تو را جدا بکند
خیال خوشی کردهام، خدا بکند
#فروغی_بسطامی میرود با دگران و به قفا مینگرد
تا ببیند که به حسرت نگرانم یا نه!
میرزا ابوالقاسم
من که هرگز زآتش قهرش دلم جایی نسوخت
با رقیبان گرم صحبت بود و اینجا سوختم
#هادی_رنجی مجلس اغیار را از خنده گلریزان مکن
چشم خونبار مرا همکاسۀ طوفان مکن
#صائب ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
#حافظ مکن ای گل جفا با بلبل خود اینقدَر ترسم
رود از باغ و نتوانی تهی دید آشیانش را
#مشتاق_اصفهانی مه روشن میان اختران پنهان نمیماند
میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی
#رهی_معیری من ندارم طالع از معشوق ورنه بارها
گل به مستی تکیه بر زانوی بلبل کرده است
#صائب من نیستم چو بلبل، کز غم کنم تحمّل
زیرا که موسم گل گلچین یکی دو تا نیست
#صابر_همدانی مپسند بیش از اینم در بند، چون اسیران
ای نرگست همه ناز، چشمی به گوشهگیران
#مهرداد_اوستامیان عاشقان رشک آیدم بر عزّت بلبل
که شاخ گل دهد جا بر سر خود آشیانش را
#فغفور_لاهیجیما را چو روزگار فراموش کردهای
جانا شکایت از تو کنم یا ز روزگار؟
#عمعق_بخارایی ما نه تنها دست خود را بلکه صد دست دگر
وام میگیریم و از دست تو بر سر میزنیم
#امینا_نجفی من از جفاش نترسم ولی از آن ترسم
که عمر من به جفا کردنش وفا نکند
#قراری_گیلانی مردم از حسرت به پیغامی دلم را شاد کن
ای که میگفتی فراموشت نسازم، یاد کن
#سرخوش_لاهوریمرا نتوان به ناز و سرگرانی صید خود کردن
نگردم گرد معشوقی که گرد دل نمیگردد
#صائب مکانی برایت بِهْ از دل ندارم
اگر عیب این خانه تنگی نباشد
#اکسیر_قمیما نام خود ز صفحه دلها ستردهایم
در دفتر جهان ورق باد بردهایم
#صائب من آن سیل سبکسَیرم که از هرجا که برخیزم
به غیر از بحر بیپایان دل منزل نمیدانم
#صائب مزد آن شبزندهداریهای عهد عاشقیست
این دل روشن که در پایان کارم دادهاند
#صابر_همدانی منم و دلی که دائم به دو دست دارم او را
اگرش نگاهداری به تو می سپارم او را.
#صبری_اصفهانی#مشاعرهخاکستر ققنوس