📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#آ ۷
آشفتگی و تیرگی روزگارِ ما
بر تار زلف یار دلارا نوشتهاند
#علاءالدین_مساعد آشفتهتر ز موی خود ار جستجو کنی
باید نظر به روی من ای ماهرو کنی
#کیومرث_کیمنش آشفته زلف را چو به رخسار میکنی
روز مرا سیه چو شب تار میکنی
#وصال_شیرازی آشفتۀ آن زلف پریشانم و شادم
هرچند که یک عمر پریشان تو باشم
#صالح_گیلانی (صابر)
آشنا با سخن حق نبُوَد گوش کسی
مرغ حق با دل من گشته همآواز امشب
#مزدا آشنا بسته به من گر همه درهای امید
حلقه نتوان به طلب بر در بیگانه زنم
#محمدباقر_پیروزی (فرزین)
آشنا بودم مرا بیگانه خواندی بارها
دعوی حق با خدایت میگذارم، چاره چیست؟
#حسین_توکل (واله)
آشنا بیگنهم میکشد از نرگسِ مست
چه تمنّا دگر از مردم بیگانه مرا؟
#همایون_تجربهکار_کرمانی آشنایان همه دانند که در مدت عمر
بی می و مطرب و معشوق دمی ننشستم
#پارسا_تویسرکانیآشنایانی که از حق نمک دم میزنند
همچو دندان بر سر یک لقمه بر هم میزنند
#واعظ_قزوینی آشنایی به خرد کار من شیفته نیست
رشتۀ الفت بیگانه گسستم امشب
#گلشن_کردستانی آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم، دل بیگانه بسوخت
#حافظ آشوب قیامت همه شد در نظرم راست
چون قامت آن دلبر عیّار کشیدم
#فرصت_شیرازی آشیان بر باد و گلشن غارت و پَر سوخته
من ز بیبالوپری، بیآشیانی سوختم
#سرهنگشهنازی آشیان گم کرد مرغ دل چو از کویت پرید
هر طرف شد در هوای دانه، جز دامی نیافت
#ناصح_اصفهانی آشیان مرغ دل شد بام حسنش تا ابد
کی هوس دارد نشیند بر لبِ بامی دگر
#خوروش_دیلمانی آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک
فکر ویران شدن خانۀ صیّاد کنید
#بهار_خراسانی آشیانی دیدم از هم ریخته
یادم آمد از سرای خویشتن
#طبیب_اصفهانی #مشاعرهخاکستر ققنوس