📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#م ۴
محبت با دل غمدیده الفت بیشتر گیرد
چراغی را که دودی هست در سر زودتر گیرد
#نظیری_نیشابوری من رشتۀ محبت تو پاره میکنم
شاید گره خورَد به تو نزدیکتر شوم
#ذوقی_اردستانی محبت را لب خاموش و گویا هر دو یکساناست
چو بلبل آتش پروانه هم آوازهای دارد
#مجذوب_تبریزی من اگر دل به تو دادم تو ز من دل بردی
گر گناه است محبت، تو گنهکارتری
#عماد_خراسانی منتظر بودم که خواهد کشتنم، آخر نکشت
وای بر من حسرت آن انتظارم میکشد
#دهقان_سامانی من آن مرغم که باشد آشیانم سایۀ برگی
تواند جنبش بادی مرا بی خانمان کردن
#نظام_دستغیب_شیرازی موبمو قربان آن ابرو شدم اما هنوز
طاعتی مقبول نتوانم در آن محراب کرد
#کلیم_کاشانی ماه تمام بود ولی همچو ماه نو
آمد دمیّ و گوشۀ ابرو نمود و رفت
#علی_اشتری (فرهاد)
من نمیگویم که عاقل باش یا دیوانه باش
گر بهجانان آشنایی، از جهان بیگانه باش
#فروغی_بسطامی میزنم در کوچۀ دیوانگی در این بهار
بیش از این خجلت ز روی کودکان نتوان کشید
#صائب مرا هر شب چو دزدان خواب گیرد، چشمْ تر گردد
دلم را با غمت بیدار بیند، باز گردد
#همایون_اسفراینی مرا هرگز نباشد خواب و دارم آرزو گاهی
که خواب آید بهچشمم بلکه جانانم بهخواب آید
#شیدای_کردستانی من که یکبار بهوصل تو رسیدم همه عمر
کی توانم که شوم از تو به یکبار جدا؟
#هلالی_جغتایی مرا وصلی نمیباید، من و هجر و ملال خود
صلا زن هر که را خواهی تو دانیّ و وصال خود
#وحشی_بافقی ما كمبضاعتیم و وصالت گرانبهاست
مشکل میان ما و تو سودا بههم رسد
#رشکی_همدانی مؤذّن بیند ار آن قدّ و قامت
به قد قامت بماند تا قیامت
#عشرت_فراهانی مجنون و کوهکن همه هستند لیک عشق
انداخت قرعهای و مرا انتخاب کرد
#عرفی_شیرازی مرا چو مست ببینی مگو که بیخبر
است این
که مست بادۀ عشقیم و عالمی دگر است این
#میرزایی_ساوجی مقام عشق بنازم که نیش بر رگ لیلی،
زنند و از رگ مجنون خسته خون بدر آید
#سامان_دهقانی مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر پرده که زد راه به جایی دارد
#حافظ من به اوج لامکان بردم وگرنه پیش از این
عشقبازی پلّهای از دار بالاتر نداشت
#صائب من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پردۀ عصمت برون آرد زلیخا را
#حافظ #مشاعرهخاکستر ققنوس