📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۱۹
از غصّه روی من ز رخ توست زردتر
کآزرده میشوم چو در آزار بینمت
#ابوالقاسم_حالت از غضب زیباتر آن رخسارِ زیبا میشود
بحر توفانزا چو گردد خوش تماشا
میشود
#نواب_صفا از غم زلف تو جانا شده روزم شب تار
روی بنما که چراغ شب تاری گیرم
#خضر_جمادی از غم عشق و دل خویش سخن میگویم
بوی خون آید ازین قصّه که من میگویم
#ابوالحسن_ورزی از غم نیاموزی چرا رسمِ وفا، ای دلربا
غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر میزند
#لاادری از فرّ عشق بادِ صبا و نیسم صبح
با دسته گل به تربتِ فرهاد میروند
#آزادی (گلشن)
از فیض تنت جیب قبا، آینهدار است
پیراهن از اندام تو لبریز بهار است
#اسیر_شهرستانیاز کار دوستان گرهی باز کن که نیست
دستی به غیر دست تو مشکلگشای دل
#برهانپور از کاسۀ شکسته نخیزد صدا درست
احوال ما مپرس که ما دلشکستهایم
#جلال_اردستانی از کثرتِ روزن نشود مهر مکرّر
ای بیخبران کعبه و بتخانه کدام است
#صائب از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
#حافظ از که میجویند مظلومان دانا داد را
ای بسا گوش است اما نشنود فریاد را
#ا_ناعم از گدائیِّ در میخانه شاهی کن طلب
واندران درگاه یکسان بین گدا و شاه را
#ساغر_شیرازی از گذشتِ روزگارانم، غم عشق تو ماند
تا که دارم یاد، این غم را به عالم داشتم
#محمد_گلبن#مشاعرهخاکستر ققنوس