📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ن ۸
نیست ظالم را پس از مظلوم چندان فرصتی
شمع با پروانه در یکشب ز محفل میرود
#هاشمی_همدانی نور خورشیدم که بر ویرانهها تابیدهام
پرتو شمعم که بر روی مزار افتادهام
#ابوالحسن_ورزی نیست هر ناشستهرو، شایستۀ اقبال عشق
مه کجا در دیدۀ پروانه گیرد جای شمع؟
#صائب نامرادی در جهان باید ز شمع آموختن
سوختن خود را و بزم دیگران افروختن
#اهلی_خراسانینمیدانم چه تأثیر است در عشق
که بیمارش به صحّت نیست مایل!
#غبار_همدانی نوشتم نامه را بر کاغذ زرد
که هجران حال ما را این چنین کرد
#لاادری نکردم جان نثار قاصد و شرمندهام از وی
که در اول سخن بیخویش کرد از ذوق پیغامم
#لاادری نهان شود ز خجالت چو بیندم قاصد
زبسکه گفته دروغ از زبان یار به من
#مقیمی_ترکمانمیرزا حسنبیگ
نمیخواهم به یار من کسی جز من سخن گوید
اگر چه قاصد من باشد و پیغام من گوید
#ابوالحسن_فراهانی نهالْ سرکش و گل بیوفا و لاله، دورنگ
در این چمن به چه امّید آشیان بندم؟
#زیبالنسا نداد وعدۀ وصلم به روز حشر
ضمیری ز بیم آنکه مبادا امیدوار بمیرم
#ضمیری_اصفهانیننشست آنقدر که ببینم رُخش درست
چشمش هزار کار و لبش صد خیال داشت
#شاپور_تهرانی نه لبت چون لب خوبان جهان ساختهاند
این شکرپاره ز شیرینی جان ساختهاند
#توفیق_کشمیری نگاهِ شورچشمان میبَرَد شیرینی از شکّر
لبِ پرخندۀ خود را ز چشم غیر پنهان کن
#صائب نه صبر بیتو از این بیشتر توان کردن
نه غيرِ صبر، علاج دگر توان کردن
#غضنفر_قمی نامی از خویش در جهان بگذار
زندگانی برای مردن نیست
#ناظم_هروی نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
هر طفل نیسوار کند تازیانهاش
#صائب نمیدانم کهرا دیدم که از خود میرود هوشم
جنون آهسته میگوید مبارکباد در گوشم
#صائب نام من هر که بَرَد باعث بدنامی توست
رفتم از خاطر خلقی که تو از یاد روی
#نادم_لاهیجی نه از منزل خبر دارم نه از فرسنگ آگاهی
سر زنجیر مجنون مرا ریگ روان دارد
#صائب#مشاعرهخاکستر ققنوس