📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#چ ۲
چندان ز بیوفایی تو شکوه سر کنم
تا نگذرد هوای تو یکروز در سری
#مهرداد_اوستا چو فارغ در گرفتاری ز جور خار و خس باشم
همان بهتر که در گلشن نباشم در قفس باشم
#مشتاق_اصفهانی چنان دل کنده میباید ازین تنگ آشیان باشی
که خود را در قفس دانی اگر در گلسِتان باشی
#کلیم_کاشانی چون بلبلی که با قفس آید بهگلستان
رفتم به کشور خود و در غربتم هنوز
#تنهای_قمیحکیم سعید
چه دام است اینکه هر مرغی که میگردد گرفتارش
نمیآید به خاطر پرفشانیهای گلزارش
#طبیب_اصفهانی چه خورم حسرت پرواز گلستان ای کاش
بگذارید که کنج قفسی گرم کنم
#شاپور_تهرانی چشم خوبان از غبار خاطر ما روشن است
در سیهبختی شریک سرمهدان افتادهایم
#غنی_کشمیری چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
#حافظ چشمی که بوَد لایق دیدار ندارم
دارم گله از چشم خود از یار ندارم
#زلالی_هروی چون حلقۀ کعبه است سزاوار پرستش
چشمی که نگاه هوسآلود ندارد
#صائب چشمم بهراهی میرود، مژگان نمناکش نگر
در سینه دارد آتشی پیراهن چاکش نگر
#نظیری_نیشابوری چشمی دارم چولعل شیرین همه آب
بختی دارم چوچشم خسرو همه خواب
جسمی دارم چو جان مجنون همه درد
جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب
#اشراق_اصفهانیمیرداماد
چشم دارم که تو با نرگس خوابآلوده
در دل شب بهسراغ من بیدار آیی
#شهریار چو دیدم مست خواب آن چشم فتّان را، بهدل گفتم؛
سرِ بس فتنهها دارد، نباید کرد بیدارش
#خموش_تهرانی چشم بیمار ترا نازم که با صاحبدلان
دعوی زورآوری در ناتوانی میکند
#فروغی_بسطامی چون آب که از پردۀ یاقوت نماید
پیداست تن نازکش از جامۀ گلنار
#لاادری چنان جوش محبّت گرم دارد آشنایی را
که گر صد سال دور افتم نمیفهمم جدایی را.
#مرتضیقلیخان_شاملو#مشاعرهخاکستر ققنوس