📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#آ ۱۸
آن که پای از سر نخوت ننهادی بر خاک
عاقبت خاک شد و خلق بر او میگذرند
#سعدی آن که پر نقش زد این دایرۀ مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
#حافظ آن که پیش لب شیرین تو ای چشمۀ نوش
آفرین گفته و دشنام شنودهست منم
#رهی_معیری آن که پیوند به تار سر زلف تو گرفت
بگسلد از همه پیوند، چه بیگانه چه خویش
#علیاکبر_جباری (بیدل)
آن که جان داده و مهر تو خریدهست منم
وآن که دل از همه غیر از تو بریدهست منم
#دولتآبادی (حسام)
آن که چون اشک ز چشم تر من رفته تویی
وآن که چون آه به دنبال تو بودهست منم
#رهی_معیری آن که چون لاله از این پیش جگر سوخته بود
همچو نیلوفر از این پس سپر افکند بر آب
#ابنیمین آن که دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش میآمد و از دور تماشا میکرد
#طاهر_نایینی آن که در دل غم عشقت بنهفتهست منم
آن که با هیچ کس این نکته نگفتهست منم
#حسین_مروجی آن که در راه تو جانبازی کند
شهره خود را در سرافرازی کند
#رحمان_ندایی (عبرت)
آن که در وی نبوَد مهرِ بتان سختدل است
دل که صیدش نکند سیمبری سنگ و گل است
#سرخوش آن که دل را کند از بند غم آزاد کجاست؟
وان که سازد دل ناشاد مرا شاد کجاست؟
#محسن_خیاطان (خاتم)
آن که رخسار تو را رنگ گلِ نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد
#حافظ آن که روزی یار من بود و برای من نبود
چون بهاری بود اما دلگشای من نبود
#عیسی_نیکوکار#مشاعرهخاکستر ققنوس