📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#د ۸
داغ مجنون بیابان گرد دارد در جگر
لالهای کز سینۀ صحرا و هامون میدمد
#صائب دیدیم ساعد تو و دادیم دل ز دست
ما هر چه میکشیم ز دست تو میکشیم
#شهرآشوب_اصفهانی دل و جان خواه از عشّاق که با آن خط و خال
لایق صد دل و شایستۀ صد جان شدهای
#صائب دستی که گاهِ خنده بر آن خال میبری
ای شوخ سنگدل دلم از حال میبری
#شهریار دزدان بوسه، خال ز رخسار میبرند
غافل مشو ز لعل لب آبدار خویش
#صائب دولتی بود که مُردیم بههنگام وداع
آنقدَر زنده نماندیم که محمل برود
#نظیری_نیشابوری دلربایانه دگر بر سرِ ناز آمدهای
از دل ما چه بجا مانده که باز آمدهای؟
#صائب دامن از دستم کشیدی گریه تا دامن دوید
دور شو گفتی ز پیشم اشک پیش از من دوید
#ناصح_تبریزیدر دیده بسکه برق نگاه تو گرم بود
اشک مرا بهدامن مژگان شرار کرد
#حزین_لاهیجی دوش در بزم تو ذوق گریهام بیتاب کرد
آنچه آتش میکند با شمع با من آب کرد
#تقی_شیرازیحکیم محمدتقی طبیب← تذکرةالمعاصرین حزین ص ۱۸۴
دوید بر رخ زردم ز بیقراری اشک
گلِ خزانزده را کرد آبیاری اشک
#علی_اشتری دشمن بهحال من ز غمش گریه میکند
آن بیوفا به دوستیام بدگمان هنوز
#عاشق_اصفهانی دور از تو گریه هم نتوانم بهکام کرد
ترسم که سیل اشکم از این دورتر برد
#ضمیری_اصفهانیدلم پر آتش و چشمم پر آب شد هردو
دو خانه وقف تو کردم خراب شد هردو
#غضنفر_قمی در زیر پر خویش کشیدهست سر از غم
هر مرغ که از دام تو بگریخته دیدم
#عارف_اصفهانی دلم را مینوازد تا دگر دلها بهدام افتد
چو آن مرغی که دارد از برای صید صیّادش
#نقی_کمرهای در قفس ناله ز بیرحمی صیّاد مکن
یاد ایّام رهایی کن و فریاد مکن
#واله_اصفهانی دو چشم یار مرا در پی دل افتادهست
یکیست صید و دو صیّاد، مشکل افتادهست
#داوری_کردستانی در قفس شادم و نالم که مبادا صیّاد
شادیام بیند و از دام کند آزادم
#دولتشاه_قاجاردوباره نام تو بردم، دلم بهانه گرفت
ولیک داد خود از گریۀ شبانه گرفت
#مهدی_سهیلی در وصلم و میمیرم از این رشک که آیا
دست هوس کیست در آغوش خیالش؟
#شرمی_قزوینی دیدم که یار میرود و از پیاش رقیب
گفتم که عمر میرود و مرگ در قفاست.
#سابق_اصفهانی#مشاعرهخاکستر ققنوس