📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#الف ۹
آنکه میگوید قیامت برنمیخیزد کجاست؟
تا در آن مژگان تماشای صف محشر کند؟
#صائب اشک اگر پای وساطت نگذارد بهمیان
که جدا میکند از هم دو صف مژگان را؟
#صائب از آن مژگان او دست دعا بر آسمان دارد
که دائم از خدا خواهد شفای چشم بیمارش
#کلیم_کاشانی آرایش حسن تو زمژگان تر ماست
از بهر سر زلف تو این شانه در آباست
#فغفور_لاهیجی اشک چشمم، آیت نومیدیام ای جان ولی
در رهت از دیدهی امّیدوار افتادهام
#پژمان_بختیاری اشک خونین به طبیبان بنمودم، گفتند:
درد عشقاست و جگرسوز دوایی دارد
#حافظ اشکم برون میافکند راز درون پرده را
آری شکایتها بوَد از خانه بیرون کرده را
#امیرخسرو_دهلوی اشکم هزار مرحله از دل گذشته است
چون رهروی که گرم شد از راهبر گذشت
#صائب اشکم ببین زدیده چه بی تاب میرود
تا دیده کار میکند این آب میرود
#کاهی_کابلی ای چشم گریه دوست که شرمندهی توام
تا هست گریه میل بکار دگر مکن
#عرفی_شیرازی امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت؟
#حافظاوّل کسی که ریخته است آبروی من
اشکاست، کش به خون جگر پروریدهام
#سلمان_ساوجی از بهر هلال عید آن مه ناگاه
بر بام دوید و هر طرف کرد نگاه
هر کس که بدید گفت: سبحانالله!
خورشید برآمدهست و میجوید ماه
#لاادری اگر خواهد خدا روزی که هستی را بیاراید
ترا گوید تجلّی کن که هستی را بیارایی
#قاآنی_شیرازی آفاق را گردیدهام مهربتان ورزیدهام
خوبان فراوان دیدهام، امّا تو چیز دیگری
#امیرخسرو_دهلوی آنچنان کز خط کشیدن صفحه باطل میشود
جلوهی او یک خیابان سرو را از پا فکند
#صائب آسمان شبها به ماه خویش نازد مینداند
تا سحرگه خفته با یک آسمان مه در زمینم
#مظهر_زوارهای امشب تو را بهخوبی نسبت به ماه کردم
تو خوبتر زماهی من اشتباه کردم
#فروغی_بسطامی آواز تیشه امشب از بیستون نیامد
گویا بهخواب شیرین فرهاد رفته باشد¹
#خوشگو_دهلوی ای فلک اندوه شیرین بر دل خسرومنه
کاین بضاعت را خریداری به از فرهاد نیست
#جامی استخوان سر فرهاد فروریخت زهم
دیدهاش در ره شیرین نگراناست هنوز.
#عبرت_نایینی۱.
درکتاب مشاعره این بیت مشهور به نام حزین لاهیجی ثبت شده است که خطاست و بیت متعلق به لاله بندرا بن داس، یا همان خوشگوی دهلوی مولف سفینهی خوشگو و از معاشران بیدل دهلویست. او با حزین معاصر بوده است.#مشاعرهخاکستر ققنوس