📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ب ۱۶
باز چون پروانه میسوزد مرا از سرکشی
آن نگار شمع قامت در لباس آتشی
#وحید_قزوینی بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
#سعدی بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود بهزندان میرود
#صائب با سایه ترا نمیپسندم
عشقاست و هزار بدگمانی!
#غنی_کشمیریبیمار عشق را ز مداوا چه فایده؟
دارد لب تو فایده اما چه فایده؟
دیشب چه خودکشی که نکردم بهکوی تو
بیرون نیامدی به تماشا چه فایده؟
#نادم_لاهیجی←
متن کامل غزلبه همه کس بنمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید
#سعدی غير من که ترا خواب دیدهام امشب
ندیده دولت بیدار را کسی در خواب
#خالص_مشهدیبه خواب دیدمت اما نه از تو خرسندم
که این معامله میخواستم به بیداری
#وصال_شیرازی بعد عمری که بهخواب منِ بیدل آمد
گریه آبی بهرخم ریخت که بیدار شدم
#کلیم_کاشانی بهبوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل
زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را
#صائب بگو بهخواب که امشب میا بهدیدهی من
جزیرهای که مکان تو بود آب گرفت
#ظهیر_فاریابی به خاکپای عزیزان که از محبّت یار
دل از محبّت دنیا و آخرت کندم
به خاکپای تو سوگند و جانِ زندهدلان
که من بهپای تو بر مردن آرزومندم
#سعدی بهگیسویت که از سویت بهدیگر سو نتابم رخ
گَرَم صد بار چون گیسو بهگرد سر بگردانی
#قاآنی_شیرازی به کاخ وصل تو پر میفشاندم از سرِ شوق
کنون ز سنگِ جدایی شکسته بال شدم
#شهریار بهروز وصل تو دانی که چیست حالت ما؟
نفس نفس بهتو دیدن زمان زمان مردن
#هلالی_جغتاییبجز وصال تو هیچ از خدا نخواستهایم
که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو
#فروغی_بسطامی بعد یک عمر، شبی وصل توام گشته نصیب
چه شبی بود که یکعمر حسابش کردم
#یکتای_اصفهانی←
عبدالمجید اوحدیبلاكشانِ محبّت لب از فغان بستند
گره ز جبهه گشادند و بر زبان بستند
#زکی_همدانی بنازم بهبزم محبّت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
#طبیب_اصفهانی←
متن کامل غزل بی محبّت مگذران عمر عزیز خویش را
در بهاران عندلیب و در خزان پروانه باش.
#صائب #مشاعرهخاکستر ققنوس