📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۳
از آن اهل دل در پی هر کساند
که باشد که روزی به مردی رسند
#سعدی از آن به پیر جفادیده مانم از غم یار
که او به کودک عاشقندیده میماند
#امیری_فیروزکوهی از آن به حلقۀ گیسوی تو حسد ورزم
که پیش دیدۀ من سر نهاده در گوشت
#حسین_نوعدوست (کفاش)
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
#حافظ از آن به عکس تو دلبستهام که از تو مرا
به غیر عکس تو ای دوست یادگاری نیست
#احمد_سهیلی از آن به گونۀ من اشک آتشین لغزد
که چشم من به سبوی شکسته میماند
#محمد_نوعی از آن پیوسته میگویم سخن در انجمن با او
که میترسم که گوید دیگری جز من سخن با او
#بنایی_هراتی از آن چادر قیر بیرون کشید
به دندان لب ماه در خون کشید
#فردوسی از آن چشمان بیمارش نبوده جز تب و تابم
کسی کو همدم بیمار شد، تبدار میگردد
#ه_دلخوشنواز از آن چو شمع سحر در زوال خویشتنم
که هم وبال کسان هم وبال خویشتنم
#امیری_فیروزکوهی از آن حسن تماماجزا کسی چون چشم بردارد؟
که در یک کاسه دارد نقل و می چشمِ چو بادامش
#صائب از آن خموش به کنجی نشسته بودم دوش
که شرح حال مرا شمع انجمن میگفت
#لاادری از آن دارم تحمل بر جفای خار هجرانش
که شاید آشیان سازم چو بلبل در گلستانش
#محرم از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسندِ خورشید تکیهگاه من است
#حافظ#مشاعرهخاکستر ققنوس