📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۸
از پریشانی بدان روزم که همچون گردباد
میبرم با خویشتن خار و خس کاشانه را
#محمد_مجد از پریشانیِ حالم چه خبر دارد دوست؟
که دلی سختتر از سنگ به بر دارد دوست
#اسماعیل_روزبه (فرید)
از پریشانیِ خود با سر زلفش سخنی
خواستم گفت ولی زیره به کرمان که بَرَد؟
#یمینالدوله_طغرایی از پستی بخت از نرسد دست به جایی
نومید نیام دامن آن زلف دراز است
#جعفر_تهرانی از پوست برون آی که پیراهن بادام
از پوست چو زد خیمه برون پردۀ قند است
#صائب از پیر گوشهگیری و سیر از جوان خوش است
از تیر راستی و کجی از کمان خوش است
#صائب از پی قامتِ تو تا به قیامت خواهم
بندۀ سرو شوم خدمت شمشاد کنم
#دهقان_سامانی از پی مصلحتی هست جفاکاری تو
ورنه، حاشا که بوَد چون تو وفادار دگر!
#یزدانبخش_قهرمان از تبار دلستان لولیانِ بیستونی
شنگ و شیطان با همان رفتارِ شیرین خواهد آمد
#حسین_منزوی از ترُشرویی ما خاک چه پروا دارد
می اگر سرکه شود تاک چه پروا دارد
#صائب از ترکتاز عشق کسی جان نمیبرد
این سیل بر خرابه و آباد میزند
#صائب از تمنّای رهایی به قفس افتادیم
دام ما بال و پری بود که بازش کردیم
#سیدحسن_حسینی از تن رنجور من بیرون رود اندوه و غم
گر رسد بر گوش جانم از وفا آواز دوست
#نصیر_شیرانی از تن گذشتهایم چه حاجت به پیرهن
بر کشتگانِ عشق به جز خون، کفن خطاست
#مستی#مشاعرهخاکستر ققنوس