📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۲۰
از گردش زمانه پریشان و مضطرم
جز مرگ آرزوی دگر نیست در سرم
دکتر عبدالوهاب
#نورانی_وصال از گریه چشمِ هر که چو بادام شد سفید
نظّارۀ بنفشهخطان است چارهاش
#صائب از گریه سوختیم و تو آهی نمیکنی
در آب و آتشیم و نگاهی نمیکنی
#فغانی_شیرازی از گریه کنم گِل همه شب خاک درت را
تا روز ز بیداد تو بر سر نکند کس
#آذر_بیگدلی از گریههای شوق ز سر تابه پا ترم
آری هر آنچه گریه کنم با صفاترم
#جواهری_وجدی از گشایش نبوَد بهره تهیمغزان را
پستۀ پوچ محال است که خندان گردد
#صائب از گل پارسیام غنچۀ عیشی نشکفت
حبّذا دجلۀ بغداد و میِ ریحانی
#حافظ از گلستان وصالِ آرزو ناچیده گل
باید از این بوستان زندگانی درگذشت
#معصومه_منصوری از گلشن وصالت، یک گل نچیدم اما
صد نیش خار خوردم از دست باغبانت
#عندلیب_کاشانی از گِل و خاک برویند همه نخل و نهال
ای محبت تو چه نخلی که ز دل میرویی
#لاادری از گلوی خود ربودن وقتِ حاجت همت است
ورنه هر کس وقت سیری پیش سگ نان افکنَد
#صائب از لاله همی لعل کند کبک دری پَر
وز سبزه همی سبز کند زاغ سیه بال
#فرخی_سیستانی از لبِ شیرین همی با کوهکن میگفت عشق
جوی خون از دیده باید راند جوی شیر چیست
#نیاز_جوشقانی از لحظۀ نخست مَنَت سر سپردهام
دیگر ندانم این همه جور و جفا چرا؟
دکتر
#جفرودی (طبیب)
#مشاعرهخاکستر ققنوس