📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#گ ۳
گران کردند گوش گل پس آنگاه
به بلبل رخصت فریاد دادند
#آذر_بیگدلی گفتی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
#حافظ گویند دل به آن بت نامهربان مده
دل آنزمان ربود که نامهربان نبود
#اصلی_قمی گر با دگران بِهْ از منی، وای بهمن
ور با همه کس همچو منی، وای همه
#ابوسعید_ابوالخیرگلشن کویش بهشتی خرّماست اما دریغ
کز هجوم زاغ، یک بلبل درین گلزار نیست
#هاتف_اصفهانی گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
در سنگ خاره قطرۀ باران اثر نکرد
#حافظ گرمم ز آتش دل زانسان که گر در این تب
پهلو نهم به بستر، دودم ز بستر آید
#جامی گفتم که سینه را سپر دل کنم دریغ
زه را چنان کشید که تیر از سپر
گذشت
#بهادر_یگانه گفتم از دل برود چون ز مقابل برود
غافل از اینکه چو رفت از پیِ او دل برود
#امید_اصفهانیگر به تو دل دادهام، هیچ ملامت مکن
عادت پیرِ کهن، دل به جوان دادن است
#فروغی_بسطامی گه چون غبار همدم باد است هستیام
گه چون حیات بر سر آب است خانهام
#قصاب_کاشانی گر بیخود آمدیم بهکوی تو دور نیست
فرصت نیافتیم که خود را خبر کنیم!
#اوجی_نطنزی گاهی به کوه و گاه به صحرا گریستم
هرجا که عشق خواست، همانجا گریستم
#حکیم_تبریزی گه دستم از تو بر دل و گاهی بر آسمان
آن فرصتم کجاست که خاکی بهسر کنم؟
#مجمر_زوارهایگل نیز در این هفته دهن باز نمیکرد
امروز نسیم سحری پرده دریدهست
#سعدی گل نمیچینم خدارا باغبان، در را مبند
مینشینم گوشهای گل را تماشا میکنم
#لاادری گر ندادت ره بهگلشن باغبان ای دل منال
بهر ما حسرتنصیبان رخنۀ دیوار هست
#همای_مروزیمحمّدصادِق ( ـ۱۲۵۰ق)
(ملقب به وقایعنگار و بدایعنگار)
گر ندهد باغبان رخصت گشت چمن
منکه به خاری خوشم، سایۀ دیوار هست
#فغانی_شیرازی گر دعای دردمندان مستجاب است ای حبیب،
از خدا هرگز نخواهم خواست جز مرگ رقیب!
#هلالی_جغتایی #مشاعرهخاکستر ققنوسگفتوگوی ققنوس