دل که دارد درد و داغ این نالهٔ جانسوز را
بعد ازین بسیار خواهد یاد کرد این روز را
دل مباد آنروز کز دست غمت گردد خلاص
باشد آزادی بلا مرغان دستآموز را
ای طبیب از صبر چاک دل فزون شد زانچه بود
زاضطرابِ دل شکست این سوزن دلدوز را
گر نه اعجاز حیا باشد چسان دارد رُخَت
اینهمه در پرده پنهان حسن عالمسوز را
گوشهٔ چشمی بحالم دارد آنمه ای فلک،
دور دار از چشم بد این طالع فیروز را
"
حالتی"تا زنده است از من ندارد غم گریز
کردهام همعهد با غم جان دردآموز را
#حالتی_ترکمان