منبع مستند اطلاعیه ها، بیانیه ها، فراخوانها و نامه های سرگشاده شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، این کانال می باشد. (مقالات ونوشته های افراد، گروهها و احزاب که از این کانال پخش شود، لزومادیدگاه شورا نیست.)
🔴ما خواستار آزادی و بازگشت بەکار استاد #محمود_ملاکی هستیم
🔸 محمود ملاکی، معلم زیست مدارس بوشهر، دارای بیست سال سابقه با اتهام مطالبەگری حقوق دانشآموزان و معلمان بصورت کاملا قانونی و طبق اصول ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی، محکوم به زندان و اخراج از آموزش و پرورش شدهاند.
🔸 کانون صنفی معلمان استان بوشهر، از مسئولین امر تقاضا میکند ضمن مختومه نمودن پروندهها، شرایط آزادی و بازگشت بهکار این معلم شریف را فراهم آورند. لذا در همین راستا از کلیهی انسانهای آزاده، فرهنگیان، دانشآموزان و شما مردم شریف استان بوشهر و سراسر ایران تقاضا میکنیم در راستای حمایت از جناب ملاکی، استوری اینستاگرام و وضعیت واتسآپ خود را به عکس این معلم شریف مزین نمایید.
وعدهی ما: 🕛زمان: سه شنبه ۱۳تیرماه ساعت دوازده ظهر الی دوازده شب
آنکه او امروز در بند شماست در غم فردای فرزند شماست
🔴زبانِ سلاطینِ مستبدِ دیروز در کامِ اربابانِ مدرنِ امروز !!!
✍ عبداله رضایی، فعال صنفی
🔸نقد قدرت، در جهان امروز از اصول متعارف است که عدم اعتقاد بدان ره به دیکتاتوری میبرد. قانون اساسی در دو اصل ۲۶ و ۲۷ وجوب و راه ابراز «نقد» را برای مردم به عنوان یک حق اساسی و مشروع به رسمیت شناخته است. به واسطه ارجحیت انسان بر نهاد قدرت، جهان مدرن به برساخت مفهوم «جامعه مدنی» نائل آمد. و جامعهای را فاقد حکومت استبدادی و دیکتاتوری قلمداد کرد که مردم آن در قالب نهادهای خودبنیاد، به نقد قدرت، برای ممانعت از تجاوز به حقوق اساسی ملت توسط صاحبان قدرت، که مجهز به «پول، تفنگ و اطلاعات» هستند، بپردازند.
🔸اما، هر نهاد مردمی مستقل تحت عناوین: صنف، کانون، انجمن، شورا، در تمامی عرصههای سیاسی، فرهنگی، هنری، اقتصادی و ... در این دوران چهل و اندی ساله، با حربههای استبدادی چون اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی، تشویش اذهان عمومی، جاسوسی و مواردی از این نوع که هیچ تعریف خردپسندی از آنها ارائه نشده است، سرکوب شدند و سرنوشت فعالان آنها توسط قانونگریزان دولتی به اخراج از کار، تبعید، زندان و اعدام ختم شد.
🔸مخالفت با نهادهای مردم نهاد ریشه در تاریخ استبدادی این مملکت دارد، نه دفاع از امنیت و حقوق مردم !!!!! که این یک امر کمیک بیش نیست. در این فلسفه سیاسی استبدادی و دیکتاتوری، «مردگان» بر «زندگان» حکمرانی دارند و این امر در تاریخ سیاسی/ اجتماعی معاصر ما بازتولید میشود و اکنونیت دارد. این امر مقدس، در واقع قدرت مطلق، در تفکر حاکمان ما، چنان نقش بسته و بدان اعتقاد راستین دارند و سرلوحه اعمالشان قرار دادهاند که در سخنان بیش از یک قرن گذشته محمدعلی شاه قاجار نیز اینگونه آمریت پیدا میکرد:
«رعیت را چه به سرکشی، رعیت را چه به استنطاق صاحبقران، رعیت را چه به فریاد حقطلبی! رعیت غلط میکند ما را نخواهد! رعیت گوسفند و ما شبانیم! سایه ماست که آرامش میدهد، نعمت ارزانی میکند و دفع بلا میکند! ماییم که آبرو میدهیم! ماییم که مالک ایرانیم! «خون» جواب «آزادیست! رعیت غلط میکند اعتراض کند، غلط میکند دیوان مظالم بخواهد، رعیت غلط میکند ما را که زینت کشوریم محکوم کند! به خدای احد و واحد قسم، دستور داده ایم به قزاقها، هرکه نافرمانی کرد امانش ندهند. هر که فریاد مشروطهخواهی سر داد پوستش را کنده و از کاه پُر کنند! ما رعیت سر به زیر میخواهیم. ما رعیت بله قربانگو میخواهیم. ما رعیت کر و کور میخواهیم".
منابع: ژانت آفاری، انقلاب مشروطه ایران ابوالقاسم خان ناصرالملک انقلاب مشروطه.
🔸آری ! ارتباط اربابان قدرت با تشکلهای صنفی مستقل این چنین رقم خورده است !!!! این اندیشه در منش و کردار سیاسی تغییرناپذیرِ حکمرانانِ ما چون یک سنت، انباشت شده است. مَنِشی که گفتوگو را برنمیتابد مگر در رهگذر خواستِ خاص ِ استبداد: حذف از طریق ادغام!! به قول فیشته: "عقل از ما میخواهد که در نبردی طولانی و وحشتناک، که میان آزادی و بردگی در جریان است، درگیر شویم”