.
🍃دیانت در آینه سیاست:سیاست به مثابه امر دینی
🍃📌 این روزها دوستان یا نزدیکانی را می بینم که به جد درگیر سیاست اند. البته که وضع کشور ما به گونه ای است که این امر عجیبی نیست. اما نکته مهم برای من این است که درگیری این افراد به سیاست از ناحیه دیانت است. یعنی به تعبیر اهل فلسفه اولا و بالذات اهل سیاست نیستند(نه علایق جدی در حوزه سیاست دارند و نه اندیشه سیاسی) بلکه فهم خاصی از دینداری و ایمان دارند که آنها را به وادی سیاست کشانده است. ایشان اشتغال به سیاست را نه تنها یک امر دینی بلکه مهمترین امر دینی و ایمانی می دانند به گونه ای که گاه بخاطر آن آموزه دینی صله رحم را نقض می کنند.
📌 اینکه سیاست امری دینی است یا نه،مساله ای است که مورد اختلاف اهل دیانت است.اما اینکه سیاست را مهمترین امر دینی یا ایمانی بدانیم، اتفاقی تازه در سپهر دینداری است که به نظرم بیشتر سبب اشتغال دل از خداست تا اشتغال دل به خدا
📌 اما عرضه این رویکرد و این نکته بر این افراد بسیار دشوارتر از آن است که تصورش را می کنید و بحث و مجادله و گفتگو جز بر اصرار ایشان بر درستی نگاهشان و نادرست بودن نظر رقیب نمی انجامد.
👌 نکته مهم در اینجا این است که
‼️📌 اصرار ایشان نه به این خاطر است که این افراد لزوما افراد متعصبی هستند یا حق جو نیستند یا به اندازه کافی اخلاقی نیستند یا دین و ایمان برای آنها آنچنان که باید اهمیت ندارد. اساسا مساله ،شخصی یا اخلاقی نیست بلکه معرفت شناختی است.
📌 و آن مساله معرفت شناختی این است که:
سنخ برخی از باورها یا رویکردها به گونه ای است که فقط هنگامی می توانیم آنها را فهم و تصدیق کنیم که آنها را تجربه و زیست کنیم .یا خودمان تجربه و زیست کنیم یا در معرض و مجاورت صمیمانه کسانی قرار بگیریم که بر طبق آن باور زیست می کنند. آن وقت به تدریج و بدون هیچ مجادله ای درست بودن آن باور یا رویکرد را تصدیق خواهیم کرد.
📌 من خود گاهی اندیشه یا رفتار یا رویکردی را چنان خطا می پنداشتم که از اینکه کسی چنین باوری یا رفتاری دارد دچار اعجاب میشدم. اما بعدها که توفیق این را یافتم که یا آن باور را زیست کنم یا در مجاورت کسانی قرار بگیرم که آن باور را دارند،از این مساله دچار حیرت و تعجب میشدم که چگونه من این باور را صد در صد خطا می دانستم.
و آنگاه که جهان ذهنی خود در هنگام آن باور پیشین را به یاد می آورم،به امثال خودم حق می دهم که بحث و گفتگو آنها را قانع نکند.
📌 وجه دیگر مساله از حیث معرفت شناختی این است که گاهی رویکرد غالب در معرفت یک فرد، رویکرد پیشینی- تقلیدی است. در این رویکرد فرد به خود اجازه نمی دهد که به صورت پسینی صدق یا کذب گزاره ای را در معرض آزمون و تامل قرار دهد. در این حالت فرد اساسا در معرض آزمون قرار دادن یک باور را به معنای دست کشیدن از حق می انگارد و طبیعتا تن به آن نمی دهد. چنین فردی باید این شانس( توفیق) را پیدا کند که در معرض نظرورزی و تفکر پسینی قرار گیرد تا به مرور زمان از رویکرد پیشینی در معرفت فاصله بگیرد.
📌 یکی از کارکردهای فلسفه (و دانشگاه به معنای واقعی کلمه )همین است که این شانس را برای افراد مهیا می کند. و اگر دیدیم که دانشگاه و فلسفه در این راه کمترین توفیق را دارند آنگاه باید در فلسفه بودن و دانشگاه بودن آنها شک کنیم.
✍ دکتر عباس علی منصوری
#کشکان_رسانهی_اول_غرب_لرستانWww.Kashkan.ir✍🏻 #کشکان_رسانه_اول#اولین_رسانه_مجازی_رسمی_غرب_لرستان#ما_اثرگذاریم🇯🇴🇮🇳
👇@kashkanews