👌👌چرا نیروهای ویژه سپاه ولی امر در اعتراضات به اموال عمومی و مردم آسیب وارد میکند؟
🔑 هنگامیکه در چکسلواکی در بهار پراگ اعتراضات علیه سیاستهای شوروی آغاز شد، بخش عمده مردم در موضع بیطرفی بودند. آنها اگر چه علاقمند سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی نبودند، اما انگیزهای هم برای بیان اعتراضات علنی و حضور در راهپیماییها نداشتند، چون معتقد بودند اگرچه شوروی دیکتاتور است، اما آینده چکسلواکی بی شوروی هم گنگ است. ضمن آنکه غرب هم همواره فقط به اعتراض لفظی به سرکوب بهار پراگ بسنده میکرد، و در عمل کاری انجام نمیداد.
کشورهای غربی با توجه به واقعیتهای رویارویی اتمی در جریان جنگ سرد، نه میتوانستند و نه میخواستند در اروپای شرقی به مقابله نظامی و یا سیاسی با شوروی برخیزند.
بهار پراگ را بیشتر جوانان و دانشجویان با شیوههای مدنی پیش میبردند، راهپیمای های سکوت، ایستادن در معابر عمومی، تجمع در میدانها و ... اما جمعیت عظیم همچنان در مقابل این اعتراضها سکوت کرده بودند. این بخش خاکستری جامعه بیمناک آینده بودند.
کا، گ، ب در حزب کمونیست مورد سؤال قرار گرفت و لئونید برژنف، رهبر شوروی به کا گ ب دستور داد تا از هر راهی که میتواند نه با نیروی پلیسی و امنیتی بلکه با ایجاد یک جو روانی قشر خاکستری و بیتفاوت جامعه را علیه معترضین بشوراند.
کا گ ب پیشنهاد داد تا نیروهایی از پلیس و وفاداران لباس شخصی حزب به اموال عمومی و همچنین خانههای مردم و فروشگاهها حمله ببرند و به غارت و تخریب مشغول بشوند. آنها به باجه تلفنهای عمومی، ایستگاههای اتوبوس ماشینهای مردم و فروشگاهها و خانهها حمله میکردند، و اینگونه القا کردند که معترضین غارتگر و دشمن مردم هستند!
رفتهرفته قشر خاکستری جامعه که از این آشوبها و غارت و تخریب خسته شده بودند، به حمایت از حزب و حکومت پرداختند، و از آنها خواستند تا جلوی این آشوبها گرفته شود. کار بهجایی رسید که اعتراضات عمومی رنگ عوض کرد. حالا همان قشر خاکستری و بیتفاوت جامعه بود که به خیابانها ریخته بودند و علیه معترضین شعار میدادند و خواستار برقراری آرامش بودند!
این عمل بعدها به دکترینسیناترا نیز مشهور شد. اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای کمونیستی و بلوک شرق از این شیوه خرسند شدند و بعدها در پس هر اعتراضی نسبت به آن اقدام میکردند.
سازمانهای امنیتی بلوک شرق این دکترین را بهعنوان بخشی از مهندسی عملیات روانی در جامعه بکار گرفتند و در دورههای آموزشی خود همواره نسبت به تربیت تیمهای ضربت باهدف «یارگیری خاکستری» اختصاص میدادند.
در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی که سپاه پاسداران با کره شمالی همکاریهای نظامی و امنیتی خود را آغاز کرد، از میان دانشجویان دانشکدههای افسری نیروهای پنجگانه خود افرادی را بهمنظور آموزش مهندسی عملیات روانی به کره شمالی اعزام کرد. این دانشآموختگان اولین امتحان عملی خود را در حوادث و اعتراضات سال ۱۳۷۴ در اسلامشهر انجام دادند.
۱۵ فروردین ۱۳۷۴ شهروندان اسلامشهر در اعتراض به گران شدن کرایههای مینیبوس و سواریها در محلی به نام «سرنوری» دست به اعتراض زدند، و درست هنگامیکه آنها فقط شعار میدادند در نقطهای دیگر در روز ۱۷ فروردین ۱۳۷۴ در خیابان کاشانی جماعتی به آبرسانی اسلامشهر حمله بردند و با آسیب زدن به آنجا عملاً باعث مختل شدن خدمات شهری و قطع آب اسلامشهر شدند، همزمان گروه دیگری نیز از سمت منطقه چیچکلو اسلامشهر به آتش زدن خودروها و موتورهای پارک شده در خیابانها و شکستن شیشهها و تابلوهای خیابانها مشغول شدند و با شعارهای تند خواستار به آتش کشیدن اسلامشهر شدند!
این غارت و تخریب اموال مردم باعث نارضایتی شهروندان اسلامشهر شد، وعملاً این مردم بودند که به معترضین حملهور شدند. نهایتاً در روز جمعه در خیابان تختی قاسمآباد جمعیتی چند دههزارنفری به جایگاه نماز جمعه آمدند و خواستار برقراری آرامش شدند، امامجمعه اسلامشهر با دلجویی از مردم وعده داد تا سریعاً به ترمیم خرابیها توسط نیروی انتظامی و شهرداری اقدام شود و آرامش برقرار گردد!!
شاید پس از اسلامشهر حوادث تیرماه ۱۳۷۸ نیز یکی از ایامی بود که این حرکت امنیتی موفق واقع شد. هنگامیکه دانشجویان در اعتراضی آرام در حوالی خوابگاه امیرآباد و دانشگاه تهران مشغول بودند جماعتی از قرارگاه ثارالله به آتش زدن چند ماشین در حوالی بازار تهران و چند بانک در اطراف میدان توحید مشغول شدند و این ذهنیت را در اذهان عمومی به وجود آوردند که دانشجویان بدنبال غارتگری هستند!، و لذا، به حمایت عمومی از آنها نپرداختند.
در اعتراضات اخیر نیز دیده شد که نظامیان به تخریب اموال مردم مشغول هستند، نه معترضین!!!
🔺 از صفحات ۴ و ۵ کتاب دستورالعمل های تجمع و در نهایت تسخیر مکان های مهم سیاسی
🔑 اما چرا مکانهای مهم سیاسی بایستی هدف معترضین باشند؟
در طول چندین سال گذشته بویژه از سال ۷۸ تاکنون شاهد اعتراض ها و قیام هایی در ایران بوده ایم اما هیچ کدام منجر به نتیجه دلخواه مردم نشد.به عبارتی آنچه باید میشد نشد.زیرا اساسا تجمع بی هدف در خیابانها بلوارها بدون در نظر گرفتن مکانهای سیاسی نتیجه ای در بر نخواهد داشت.حتی اگر بارها تکرار شود. فقط تصور کنید جمعیتی که در سال ۸۸ در میدان شهیاد(آزادی) یا در سایر خیابانهای تهران بی هدف (با خیانت موسوی) می چرخیدن به سمت بیت خامنه ای خائن می رفتند.چه میشد؟ چرا از این نیروی عظیم مردمی استفاده نشد؟ و هم اکنون نیز برنامه ای برای استفاده از آن وجود ندارد.
دلایل
یک: تجمع بی هدف در خیابانها یعنی صدور راحت تر مجوز سرکوب چیزی که بارها شاهد آن بوده ایم.(رژیم معترضان سیاسی را اغتشاشگر خیابان معرفی میکند،دلایل شیوه های اجرایی آن توسط ج.ا را به تفصیل گفته ایم).
دو: نفوذ راحت عوامل رژیم در تجمعات و سعی در بیراهه بردن آن( با تخریب عمدی مراکز عمومی و خصوصی در خیابان سعی در ویرانگر نشان دادن معترضین را دارند). #دکترین_سیناترا
سه: نبود مکانی برای تسخیر که بتوان از آنجا را مدیریت کشور،استان،شهر و... را بر عهده گرفت.
چهار: بی هدفی ناشی از تجمع در خیابان موجب خستگی روحی معترضان و سپس مقطعی شدن اعتراضات و در نهایت خاموشی آن میشود. (از لحاظ روانی معترضین هدفی را برای تسخیر تعیین نکرده اند که به آنها انگیزه ماندن در خیابان را بدهد. ساده بگوئیم خود معترضان در ذهن هایشان میدانند چه یک ساعت چه بیست و چهار ساعت در خیابان ماندن تفاوتی با هم ندارد چون بیش از چیزی که هم اینک در خیابان دارند بدست نخواهند آورد).