عشق، شكستن و پاره كردن حريم ممنوعيتهای ناموجه است. عشق؛ اوجِ آزادی فردیست برای آن كس كه خواهانِ شريفترين آزادیهاست. عشق، نوعِ عميق و متعالی اخلاق است كه به جنگ با شبه اخلاق و اخلاقياتِ بازاری میرود.
صبح زود برخاستن، طعم تمام روز را عوض میکند. کارها هم چقدر جلو میافتد.. میدانی؟ صبح زود عطر غریبی دارد، عطری که در انتهای صبح زود تمام میشود، و هرگز به مشام آن ها که تا کَمرکِش ظهر میخوابند، نمیرسد. کسالت، کسالت میآورد؛ خواب،خواب!
زندگی را با چیزهای بسیار ساده پر باید کرد. سادهها سطحی نیستند. خرید چند سیب ترش میتواند به عمق فلسفهی ملاصدرا باشد. مشکل ما این نیست که برای شیرین کردن زندگی معجزه نمیکنیم؛ مشکل ما این است که همانقدر که ویران میکنیم نمیسازیم؛ همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمیبخشیم؛ همانقدر که دور میشویم باز نمیگردیم.
یا به میدان نیا، یا تمام بیا ! جنگ کاهلانه همیشه به سود دشمن است. کجدار و مریز، حرف مفت مفت است. بادیهیی که کجش داشتهای و نمیریزد، در واقع چیزی در آن نیست که بریزد. بادیه که لبالب شد، یک ذره هم نمیتوان کجش کرد. هیچ موجودی در جهان نفرتانگیزتر از عاشق نیمبند نیست.
صبح زود برخاستن، طعم تمام روز را عوض میکند. کارها هم چقدر جلو میافتد.. میدانی؟ صبح زود عطر غریبی دارد، عطری که در انتهای صبح زود تمام میشود، و هرگز به مشام آن ها که تا کَمرکِش ظهر میخوابند، نمیرسد. کسالت، کسالت میآورد؛ خواب،خواب!
باز میگویم عسل: دیگر سخن گفتنِ عاشقانه، دلیل عشق نیست. آواز عاشقانه خواندن، دلیلِ عاشق بودن. در روزگاری که خوبترین و لطفترین آهنگهای عاشقانه را، کسانی کاملاً حرفهیی و عاشقانه مینوازند و به تکرار هم مینوازند، امّا قلبهایشان، تهی از هر شکلی از عشق است، من واماندهام که زنبورهایت را چگونه خبر کنم.
راست بگویم عسل! گاهی چنین میانگارم که در قلمروِ عشق، دیگر، قلم نخواهد رفت، و در خطّهٔ عاشقان، دیگر خَطی به یادگار نوشته نخواهد شد؛ چرا که به همتِ سرسختانهٔ سازندگانِ سکههای قلب، جایی برای سُلطهٔ راستین قلب باقی نمانده است.
تجربه، مطلقاً به کار عاشق نمی آید... کسی که تجربه دارد قبل از هر چیز می داند که نباید عاشق بشود... تجربه، عشق را باطل می کند؛ بنابراین، تجربه، کل زندگی را باطل می کند.... عشق، چیزیست یگانه و یکباره، اما تجربه یعنی تکرار، یعنی بیش از یک بار... عاشق شدن، شرط اولش بی تجربگی است...