ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
#حافظصبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار
ماه من از در در آمد با رخی خورشید وار
بر بجای شانه در زلفش همه پیچ وشکن
بربجای...سرمه در چشمش همه خواب وخمار
#قاآنیسلام بر آنان که درپنهان خویش بهاری برای
شکفتن دارند...
#سلمان_هراتیاز تو چه پنهان من آفتاب بازی را خوش دارم
شاید... بیش از گلی که با خورشید در طول روز
از سمت صبح... تا جانب غروب می چرخد
وسفر می کند...حالا به من بگو:
اگر صبح... ستاره یی در زیر پوست تو بکارم،
غروب... خورشیدی از دهان تو خواهم چید !؟؟
#حسین_منزویدیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی وکلامی نفرستاد
#حافظگاه آرزو می کنم...
ای کاش برای تو پرتو آفتاب باشم
تا دست هایت را گرم کند
اشک هایت را بخشکاند
وخنده را به لبانت باز آرد
پرتو خورشیدی که... اعماق تاریک وجودت را روشن کند... روزت را غرقه ی نور کند
#مارگوت_بیکلسلاااااام صبح آغاز قشنگی ست...
نسیم؛ شاخه های درختان را به رقص می آورد
زندگی دوباره متولد میشود؛ باران عشق می بارد
وتو دوباره شروع میکنی ؛ بودن را....