اگر اهل گنج نباشی، حتی اگربرایت از آن بگویند، متوجه نمیشوی؛واگر ببینی اش، نمی شناسی. باید قبل از شنیدن یادیدن گنج بویی از آن برده باشی، ومعنایی از آن درجانت یافته باشی. ـــــــــــــــــــــــــــ🌺 سخن بهانه است. آدمی رابا آدمی آن جزو مناسب جذب میکند نه سخن بلک اگر صدهزار معجزه و بیان و کرامات ببیند چون درو از آن نبی و یا ولی جزوی نباشد مناسب سود ندارد آن جزوست که او را در جوش و بی قرار میدارد.
در کَهْ از کهربا اگر جزوی نباشد هرگز سوی کهربا نرود آن جنسیت میان ایشان خفیست در نظر نمیآید.
خیال را پرواز میدهی به راهی بس دور! العجب که خدا را در کائنات و جان جمادی و در مادون جانِ خویش میجویی! در آنجا کنکاش میکنی، که قرنها پیش از آن گذر کردهای!
کجا میروی؟! گنج با تو و در نزد توست. از خویش طلب کن.....
پاييز در نگاه عارف، تمثيلي براي غم جدايي است. مولانا در كتاب «فيه ما فيه» بهار را به بسط و پاييز را به قبض تشبيه مي كند. بسط عارف، يادآور روزگار وصل است كه درياي عاشقي در درونش مواج است و امواج محبت را به ديوار دل مي كوبد. قبض عارف، يادآور روزگار جدايي و فراق است. در عرفان، هستي و انسان دم به دم تحت تجلي اسماي الهي اداره مي شوند. دونام مبارکي که تاثيرگذاربرهستي و انسان هستند؛ قابض وباسط ميباشند.
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان🍁 بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن نوحه کنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان
حق عظیم نزدیک است به تو. هر فکرتی و تصوری که می کنی او ملازم آن است زیرا آن تصور و اندیشه را او هست می کند و برابر تو می دارد. الاّ او را از غایت نزدیکی نمی توانی دیدن. گدایی از حق کن و حاجت از او خواه که هیچ ضایع نشود..