#شب همه جا را ساکت کرده ... #افکارم اما تازه بیدار شده اند و برای خودشان #قهوه دم کرده اند ! #جسم خسته ام را میبوسم ، رویش را میپوشانم و شب بخیر میگویم چراغ را خاموش میکنم و #مهتاب روشنتر میشود... #یادت مثل تکه کیکی #شیرین است ، ولی قهوه را مینوشم و دوباره همه جا #تلخ میشود شبها #بیدار ترم ...