تو بزرگی مثِ شب. اگه مهتاب باشه یا نه تو بزرگی مثِ شب. خودِ مهتابی تو اصلا، خودِ مهتابی تو. تازه، وقتی بره مهتاب و هنوز شبِ تنها باید راهِ دوری رو بره تا دمِ دروازهی روز. مثِ شب، گود و بزرگی مثِ شب.
تمام الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید چرا که تنها یک سخن، یک سخن در میانه نبود: " آزادی "
ما نگفتیم... تو تصویرش کن🕊
#احمد_شاملو✨ ... احمد شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴ – ۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلم نامه نویس، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود.شاملو تحصیلات مدرسهای نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از شهری به شهری گسیل میشد و از همین روی خانوادهاش هرگز نتوانستند مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیتهای سیاسی پایانِ همان تحصیلات نامرتب بود...
شاملو شاعریست که در هیچ کتاب درسی؛ نامی از او برده نشده...⛔️
تو را شناختم تو را یافتم و تو را دریافتم و همه حرفهایم شعر شد سبک شد عقدههایم شعر شد همه سنگینیها شعر شد بدی شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمنی شعر شد همه شعرها خوبی شد چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست
هم چون پرنده كه باشكوه به پرواز در مي آيد بال مي گشايد و پرواز كنان مي گذرد مي چرخد و آرام بر هوا مي لغزد، آدمي را نيز هواي پرواز در سر است تا دور شود راهش را بيابد و در آرامش به جُست و جو پردازد.
نه تو را بر نتراشیده ام از حسرت های خویش : پارینه تر از سنگ تُردتر از ساقه ی تازه روی یکی علف تو را بر نکشیده ام از خشم خویش : ناتوانیِ خِرد از بر آمدن ، گُر کشیدن در مجمر بی تابی تو را بر نَسَخته ام به وزنه ی اندوه خویش : پَرّ کاهی در کفّه ی حرمان ، کوه در سنجشِ بیهودگی تو را برگزیده ام رِغمارَغمِ بیداد