این زبان سرخ است و در عشقت مدارا می کند
در سکوت چشم تو این دل چه غوغا می کند
این سرسبزم به دام عشق تو بر باد رفت
چشم من از چشم تو مهرت تمنا می کند
ترسم از ابراز عشقت ای فریبای خیال
قلب سنگت عاقبت این دل که رسوا می کند
آبی دریا ندیدم مثل اشکت پاک و ناب
ناز چشمت نازنین این چشم دریا می کند
ازکنارم می خرامی تیغ بر دل می زنی
لحن شیرینت ولی زخمم مداوا می کند
خنده های آتشینت چنگ بر دل می زند
ای پری زاده رخت شوقم سراپا می کند
جلوه ای در شام تارم کن اگر عاشق کشی
که حضورت معجزه همچون مسیحا می کند
از پریشانی گیسویت پریشان حالتم
کی نظر بر حال من آن یار زیبا می کند
کاش می شد یک دمی با من بگویی راز خود
چشم تو گوید سخن لب لیک حاشا می کند
خوب می دانم عاقبت قلب مرا پس می زنی
با رقیبم می روی
هومن تماشا می کند
#مهدی_ازوج_هومن @mehdiezoj@GreenShadows6