📙 هر شب یک داستان کوتاه
مهم دل نبستن است
عارف و درویشی با هم دوست بودند.
عارف بسیار ثروتمند بود اما درویش از مال دنیا فقط یک کشکول داشت و همواره به خاطر همان، بر روی زاهد بودن خود تأکید می کرد.
روزی درویش مهمان دوستش بود، خواست تا باز زهد خود را مطرح کند.
به عارف گفت حاضری همین الآن از همه ثروت خود دست بشویی و با من به یک معبد بیایی تا فقط به عبادت و ترک دنیا بپردازیم؟
و بشنویم ادامه داستان......
اجرا :
#مسعود_اسماعیلی #سعید #عباسیمدیرتهیه:
#حسین_آزادگان میکس :
#بتول_عباسیhttp://www.instagram.com/greenshadow_64@Greenshadows6گروه هنری سایه های سبز