﷽
🕊️🕊️🕊️#چشمم_را_بستمکوچکتر که بودم پدرم میگفت درس بخوان تا آیندتو بسازی،و این حرف را بارها و بارها تکرار کرد.
و من درس خواندنم و درس خواندنم و درس خواندم
اما چه شد؟!! آینده ای که همه از آن سخن میگفتند مبهم تر از گفته ها بود.
هر سال با شوق و ذوق اولین برگ کتابم را ورق می زدم که نوشته بود، امید من به شما آینده سازان است و به خود میبالیدم که آینده ازآن من است.
من به آینده رسیدم اما کجا را بسازم؟!! اصلا به من اجازه ورود به جایی را نمیدهند
و من باز هم درس میخوانم ...میگویند در جایی از این کره خاکی میشود آینده را ساخت، باید رفت!
حالا نوبت گرفتن مدرک زبان است. بعدش آزاد کردن مدارک دانشگاهی و بعد هم ترجمه مدارکم.
تمام پسندازم را که باید بگذارم هیچ، احتمالا کلی هم مقروض خواهم شد .این ها به کنار دل کندن از خانواده ام را چگونه تاب بیاورم ...مادرم به جز من دختر دیگری ندارد.
مردم سرزمینم را بگو ... سالها به عشق آنها کتاب هایم را ورق زدم تا وقتی بزرگتر شدم گره از کار مردمان سرزمینم باز کنم. با خود میگویم، روزی برمیگردم.
چشم های اشک بارم را میبندم ... با خود میگویم آدم به همه چیز عادت میکند، طاقت بیاور، امید داشته باش به روزهای پیش رو...
چشمهایم را بستم و بستم و بستم
پایان تمام آرزوهای من،درخششی بین آسمان و زمین بود.
دست نوشته هایم اما آینده را خواهد ساخت...
#مرضیه_حجتی_فهیم دست نوشته حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی...
اجرا:
#فاطمه_نوری میکس وتنظیم:
#حسین_آزادگانhttp://www.instagram.com/greenshadow_64@Greenshadows6گروه هنری سایه های سبز
👇👇👇👇👇👇