پدرش نامِ او را تُرنج نهاده بود
مادرش اما "بهار "صدایش میکرد..
میگفت وقتی میخندد انگار شکوفهها از ابتدا متولد میشوند و انگار خانهام در جای دیگریست..
پدرش اما یک کلام، میگفت: تُرنج!
حالا او، معشوقهی مردی است که او را دنیا خطاب میکند
میگوید: پیش از او اصلا زندگی نکرده بودم، حالا اما دنیا را به من دادهاند..
مادرش دستش را گرفت، و آرام گفت:
" هر زنی باید هزاران نام داشته باشد، تا با هر کدامشان جان بگیرد، زنان با خطاب کردن نامشان حجم عشق را پی میبرند، اصلا بهشت نامِ کوچكِ هر زنی است!"
#سپیده_امیدی#هشتم_مارس#روز_جهانی_زن