🔰 🎧#صائب_خوانی(غزل شماره 678)
📚📖 چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا
خون می خورد ز جلوه هر نازنین جدا
شب کار من گداختن و روز مردن است
تا همچو موم گشته ام از انگبین جدا
چون رفت دل ز دست، نیاید به جای خویش
چون نافه ای که گشت ز
#آهوی چین جدا
پیچیده همچو گرد یتیمی به گوهریم
ما را ز یکدگر نکند آستین جدا
هر جا کنند نقل، شود نقل انجمن
حرفی که شد ازان دو لب شکرین جدا
چون پرده های دیده
#یعقوب شد سفید
تا شد صدف ز صحبت درّ ثمین جدا
گریند خون به روز من و روزگار من
جان حزین جدا، دل اندوهگین جدا
دامان سایلان، سپر برق آفت است
از هیچ خرمنی نشود
#خوشه_چین جدا!
چون برخوری به سنگدلان نرم شو که موم
از روی نرم، نقش کند از نگین جدا
#صائب در آفتاب جهانتاب محو شد
هر شبنمی که شد ز گل و یاسمین جدا
✅🎙خوانش:
#مرتضی_هرمزی_نژاد✳️🎼میکس:
#راجی🔻 کاری از کارگاه شعر و موسیقی
🔻👇🏻👇🏻▶️ 🆔 @kargahesher1پیج اینستاگرام: (
https://www.instagram.com/saeb_tabrezi)