شکوفۀ اعجاز
یاد آن که در دو چشم خوشش ناز میشکفت
خاموش بود و در نگهش راز میشکفت
سرمست میرسید و به مینای سینهام
دل چون شراب کهنۀ شیراز میشکفت
با ناز از کنار و برم میدمید و شعر
در باغ خاطرم چو گل ناز میشکفت
مرغی به بال باد دل ابر میشکافت
در آب دیده حسرت پرواز میشکفت
نقش بهار روی تو از دیده میگذشت
در شعر من شکوفۀ اعجاز میشکفت
نیلوفر ترانۀ شاداب آرزو
بر موج نرم زمزمۀ ساز میشکفت.
#دکترفخرالدین_مزارعیآوا
#عبدالله_صبوری@GreenShadows6