🔷🔶🔹🔸🔻 ﷽ #خاطرات دست های کوچکت شبیه غنچه ناشکفته ی گل می شود وقتی از این سرما سرخ سرخ است. چقدر معصوم می شوی، فرشته ی کوچک من. می ترسم خیلی زود کودکی ات تمام شود و من دلتنگ این روز ها بمانم. به تو نگاه می کنم و سی سال در زمان به جلو حرکت می کنم. تو احتمالاً در مهم ترین روز زندگی ات با لباس سپید، شاد و محجوب، قدم بر می داری در خوش ترین زندگی من و پدرت. من از کجا بدانم؟
🔷🔶🔹🔸🔻 ﷽ #نقره_پاش_دشت از جایی که من ایستادم سروی بلند و تنومند، آسمان را زیبا کرده است. انگار خورشید درست سر جای خودش در تابلوی بالای سر، نقاشی شده. جوانهای کوچک از درختی قطع شده خودش را به بلندای سرو میرساند. همچون پیچکی پیروز دیوانهوار دست تکان میدهد. گلویش را صاف میکند در چشمان حضار نگاه میکند و میگوید: این نیز بگذرد...امید در راه است.