صدای توست رنگ شکوفه های بهار
و لبخندهای سُرخت،
که ریخته رویِ تنِ گلبرگ هایِ گیلاس!
بوی دست های توست بهار
و نارنج هایی،
که روی چین دامنم گل کرده ست!
رنگِ نگاهِ توست بهار!
افتاده روی طاق انگشتانم
نوازش می کند چشم روشن خورشید را
میان چشم هایم
آغوشِ توست بهار!
تجسّمِ لمسِ تنت!
شورِ حریرِ نفس هایت
طرحِ جوهریِ بوسه هایت!
عشق، پیچیده میان ابریشمِ گیسوانت
فصل دیگری ست، عشق!
از روزهایی،
که پشت سر هم راه افتاده اند
سراغت را
از ترنّم آوازهای شاعرانه ام می گیرد
در گیر و دار این جهان
در قلبم پایکوبی می کند
در نبضِ لحظه هایم نوسان می گیرد
در استخوان هایم جا خوش می کند
در جانم می نشیند
به دوست داشتنت عمری دوباره می دهد
و چه زیباست این عشق ...
#عرفان_یزدانی #سلام_صبح_بهاریتون_دلبرانه