آدمِ جعلی
چیست سهم ما از شناسنامه؟
بجز بقای ثبت احوال!
شناسنامه نه/ انسانی المثنی لطفا
وقتی در لحظات ِ لزجِ رحم
نابینا /بشدت دقیق نمی بیند
از تاریکی
نور، زخم باز می کند
ماماهای عقیم/ آستانه ی سفارتِ تولد
روبان ِ بین نوزاد و مادر را به افتتاح می چینند
جدایی /سرخ سرخ / می پاشد / بر دستکش جراحی
اینگونه قاتل بدون کشتن قتل می آفریند
بند ناف نه / دست سومم را از دست داده ام
انسانی المثنی لطفا
آنگاه که لباس فرم
جنازه ی تفاوت را می پوشاند
خیاطی برهنگی را نمی دوزد
تولد برای جان بخشی به صنعت پوشاک
و تبلیغ صادقانه ی زندگی در گورستان ها
در سیلِ خلوت/ متروک /فاتحه می خواند
تصور نمی کرد کودک / وقتی دکه ی آیه ها را با میانجیگری چهار راه فروخت / آنها بر بالینِ قبرش خوانده شود
کودکم از گرسنگیِ خرمایی تلف شد که به مجلس ترحیمش بخشیدم
مصلحت اما از بند ناف ها متولد
همه ی بند ناف ها مثل همند
اما نه همه ی بند ها مثل هم /نه همه ناف ها
آنسوتر / انبوه/ بین عزاداران/ مچاله گردیده
تنها گوسفند در دیس حقیقتا مرد به عشق مرحوم
رستوران ها سوختن را کَ/باب می کنند
و معده خاکسترش را به هضم نشسته
گرسنگی بخشی از حیات ِ فقدان است
من با چندین محموله فقدان
از تهی منفجرام
#عارف_معلمی