امشب از پشت پرچین "اردیبهشت"
مهمان ماه بودم که می درخشید و
آسمان چشمانت را به رنگ مهتاب کرده بود.
و ستاره ها که از
لابه لای انبوهی از درختانِ جنگل
تن خسته ی "تو" را به آغوش کشیده بودند.
امشب
پنجره بود در حسرتِ آسمان و
کاشی شکسته ی حوض در حسرتِ ماه
و ناودانهایی که از دلتنگی میگریستند.
امشب در من
زنی بود با اتاقی پر از نیلوفرکه بی چتر
زیر باران شعر می خواند
و آرزوهایش را لابه لای اشکهایش پنهان میکرد.
نمی دانست تو از تبار کدامین بهاری
از تبار کدامین باران
که هر روز با طلوع در شعرهایش جوانه می زنی ؟
#مینو_پناهپور#شبتون_ارام❣