وقتی گیسوان
سپیده می تابد میان دست های شب
"سرو" ته باغ خشکش می زند
خیره می ماند
آرام روحش را به باد می دهد
جدال لبخندهای
سپیده و خواهش های شب
می بینی ؟
آرام
آرام
دارید محو می شوید
تو ، شب و "سرو" پوشیده از نیلوفر ته باغ
-کجای روزگار ایستاده ام که روحم این طور در پیچ
و تاب است ؟
#سپیده_رضایی