پای پیاده
راه افتاده قافله ی خیالم
به سمت و سوی گنبد سبز خیالت
گاه از این سو و آن سوی آسمان
صدای ناله ی پریشانی
هراس انداخته
بر دل نرم کویر تنهایی
بی آنکه با سراب تشویش
به بیراهه کشانده پای انتظار را
همچون نفس گرم باد
از هر طرف
پیچیده ام
بر زرینه
های روشن امید
تا به شایدی
از فراز برج و باروی ارگ
عشق سر بزند
گلبانگ دلنشین صدایت
#افسانه_کامکار #ثانیه_های_عمرتان_پراز_معجزه_عشق