وقتی تلخ می شوی
وقتی حوصله ات بهم می ریزد روی میز ،
*مثل چای
#بعدظهر* ...!
و سایه می اندازد نگاهت
روی صورت گرم باغچه...!
وقتی نگران می شوی ،
دلتنگی هایت را
می ریزی توی مُشت های بسته ات"
یادِ حواس پرتی خیابان می افتم .
سکوت غمگین کوچه ،
و هوای سرد اتاق...!
زندگی روی سرم خراب می شود "
که چشم هایم صدایت می کنند ،
بند می آید نفس هایم ،
ابرها یکجا جمع می شوند
توی چشم های تو...!
نگاه می کنم
که آرام صدایم می زنی ،
در جستجوی دست هایت ،
آغوشت میان آغوشم گم می شود"
سرت را بر می دارم برای خودم
درست جایی کنج سینه !
شانه هایت که می لرزند ؛
هیچ سقفی نیست !
هیچ چتری !
جز این دست ها ،
که با آن تو را به دوش می کشم ،
و سدّی که با آن
می توان
جلوی این همه باران را گرفت...
#زینب_سادات_حسینی(ترنّم)
🍂🍁#عصرتان دل انگيز
🧡