#برای_سال_نومن هنوز امید دارم
به تبلور رؤیاهایی که دست روی دست گذاشتهاند..
و تحقق آرزوهایی که
برای روز مبادا در آب نمک خواباندهایم..
آری من هنوز امید دارم
به تحویلِ این روزگار غمگین
با سرنوشتِ پر از لبخندی
که مدتهاست از ما دریغ کردهاند..
من هنوز امید دارم به حال خوب وطن
حتی حالا که اخبار بد
بخشی از ابعاد زندگیمان شده است..
حتی حالا که
حساب و کتابِ مصیبتها
از دستِ فکرهایمان در رفته است..
حالا که اتفاقات خوب
پشت چراغ قرمزِ ممتدِ ماتمزدگیها
گیر کردهاند و از راه نمیرسند..
حالا که روزهایمان را
از قبل پیش فروختهایم
تا فرصتی
برای فکر به رؤیاهایمان نداشته باشیم..
حالا که گرانی
کمر جیبهایمان را شکسته است..
حالا که آمار قربانیان
عادتِ گوشهایمان شده است
حالا که یک ویروس
زندگیمان را به سخره گرفته است
حالا که لبخندهای از ته دل
در پشتِ نقاب صورتمان ماسیده است
حالا که تیر غیب
در شهر نشانۀمان رفته است
حالا که هر نفسِ راحت
ممکن است چِشندۀ مرگ باشد..
اما من هنوز امید دارم..
حتی حالا که «امید»
انتزاعیترین مفهوم در ابعاد زمان و مکانِ ماست..
میدانم.. آنقدر جبر جغرافیایی
به آرزوهایمان نیشخند زده است ..
که تحویلِ
سال و
نو شدنِ زمان
مشکلی از اسارتمان در مکان حل نکند..
اما باز با این همه میخواهم
دوباره
دستی به سر و صورتِ امیدهای خستهٔ در دل بکشم
تا عصاکشِ من در
سال پیش روی باشند..
بیامید
یک جای زندگیمان خواهد لنگید..
نباید ریشههای باورمان
از خاکِ امیدواری بیرون بزند..
حتی اگر در این برهوت
خاک حاصلخیزی دیگر
برای رستن و روئیدن نمانده باشد..
حتی حالا که همه چیزمان را گرفتند
نباید بگذاریم که امیدمان را نشانه بروند..
که میدانم
و شما بهتر از من میدانید که اگرچه
«ما را به سخت جانی خود این گمان نبود»
اما این را هم به دیوار قلبتان بیاویزید که
«چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند»
نوروزتان مبارک..
به امید روزهای بهتر
لبخندهایی عمیقتر،
قلبی آسودهتر.. و
زندگی نرمالتر
برای همۀ هموطنان عزیزم..
#حمیدرضا_هندي