.
بیدار می شود خورشید
با صدای سُم اسبان سکوت
و خروسی که آن دور نغز می خواند
لحظه های وداع شب را
دست نوازشگر باد
لمس می کند
بی پرده
قامت سبز بید را
عابری تکیه داده به دیوار حیاط
تا برای مشام خزان
ذخیره کند
عطر گل های یاس را
نرم نرمک
باران می زند
بر تن حوض همسایه
و انعکاس نور مایل می تابد
تا برسد به تارهای شفاف ذهن
در اکران آخر احساس
رایحه ی اطلسی های لبخندت
جاری میشود
در میان ثانیه های زندگی
و من می دانم
که نطفه ی عشق می بندد
زیر سایه ی امن خدا.
#افسانه_کامکار#درود دوستان گرامى صبحتان مفرح
❣️