برای معلم :صمد بهرنگی
«شهری است که ویران میشود، نه فرونشستن بامی .
باغی است که تاراج میشود، نه پرپر شدن گلی .
چلچراغی است که در هم میشکند، نه فرومردن شمعی وسنگری است که تسلیم میشود ،نه از پا در آمدن مبارزی!
صمد چهره حیرت انگیز تعهد بود .
تعهدی که به حق میباید با مضاف غول و هیولا توصیف شود : ‹‹غول تعهد!››، ‹‹هیولای تعهد!››
چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانه ای همچون ‹‹تعهد روشنفکران وهنرمندان جامعه›› خوف انگیز و آسایش بر هم زن و خانه خراب کن کژیها و کاستیها نیست .
چرا که تعهد اژدهایی است که گرانبهاترین گنج عالم را پاس میدارد: گنجی که نامش آزادی وحق حیات ملتها است .
واین اژدهای پاسدار، میباید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد .
میباید اژدهایی باشد بی مرگ وبی آشتی .
وبدین سبب میباید هزار سرداشته باشد ویک سودا . اما اگر یک سرش باشد و هزار سودا،چون مرگ بر او بتازد، گنج بیپاسدار میماند .
صمد سری از این هیولا بود .
وکاش .... کاش این هیولا، از آن گونه سر ،هزار میداشت؛ هزاران میداشت !»
#احمد_شاملو