#آیدا_رستمی«شهر خالی نیست»
دستِ بادی، گرچه جامِ جان، تهی کرد از شرابِ پاکِ اطمینان
- تا سلامت مانده جامِ جان -
باز هم لبریز باید شد
ابرهای تازه را با ابرهای کهنه باید بست
بعد باران خواست
باز باید دست ها با دست های دیگران پیوست
تا غروب کوچه بازی کرد
با کبوترها پیام از آسمان آورد
طاق ایوان را پناه بی پناهی ساخت
باز هم لبخند باید شد
گر چه شهر از زهرخند دشمنی تلخ است
شهد باید شد
گوارا شد
دوست را باید میان خیل دشمن یافت
هم نفس همراه باید شد
با هزاران مشعل از چنگال شب باید رهایی جست
شهر خالی نیست
گوش باش ! آواز می آید از این خانه
همزبانی همدلی را می سراید
گوش باش !
#محمد_زهری