#یک_غزل از
#خاقانیای باد بوی یوسف دلها به ما رسان
یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان
از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
پنهان بدزد مویی و پیدا به ما رسان
با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان
گر آفتاب زردی از آن سو گذشتهای
پیغام آن ستاره رعنا به ما رسان
ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو
گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان
ای هدهد سحر گهی از دوست نامهای
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان
با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفتهایم
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان
خاقانیایم سوخته عشق وامقی
عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
"دیوان
خاقانی شروانی، تصحیح استاد ضیاءالدین سجادی،ص 651، سال 1388"