#داش_فریدصلواتیوقتی قدر چیزی را ندانی ، به راحتی هم از دستش می دهی .
از دست دادنش هم برایت مهم نیست . چون قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری.
در این سالها گنجینه هایی بسیار گرانبهایی را در رشته های مختلف از دست دادیم که متاسفانه جایش را هم نتوانستیم پر کنیم.
پر کردن جای الماس اصل را باید با الماس اصل پر کرد نه با شیشه بدلی؟
شاید شیشه بدلی از دور به مانند الماس بدرخشد ولی هیچگاه قیمتی و ماندگار نخواهد بود .
مگر جای
#بدیع_الزمان_فروزانفر کسی آمد؟
شاید بسیاری خواسته باشند جای او را بگیرند ولی به نظر
#داش_فرید بیشتر به مانند کاریکاتور گنجینه ها هستند .
زیرا بزرگان اصیل هیچگاه نخواستند ادای کسی را در بیاورند بلکه همواره خودشان بودند .
یکی از این گنجینه هایی که قدرش را نداشتیم و به غرب کوچ کرد و در همانجا هم درگذشت .
نمایشنامهنویس، منتقد، مدرس و کارگردان تئاتر ایران
#ایرج_زهری است.
بیستم اردیبهشت هزار و سیصد و نود و یک پر کشید .
امروز سالگرد درگذشت اوست .
#ایرج_زهری پیش از انقلاب به عنوان منتقد، مدرس و کارگردان تئاتر در ایران شهرتی به سزا داشت.
با «دانشکده هنرهای دراماتیک»، «شورای تئاتر» و «واحد نمایش» در «تلویزیون ملی ایران»،مجله تماشا و سازمان «جشن هنر» شیراز همکاری نزدیک داشت.
وی پس از اخذ دیپلم از دبیرستان رازی برای تحصیل به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت،اما بر اثر آشنایی با هنر تئاتر زندگی او دگرگون شد.
او با خود عهد کرد که جز اشتغال به تئاتر به هیچ کار دیگری نپردازد. با این عشق پرشور بود که برای تحصیل تئاتر عازم آلمان شد.
زهری پس از تحصیل تئاتر در مونیخ در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت و با بیشتر بنیادهای نمایشی و نهادهای هنری،هم به عنوان کارگردان و بازیگر و هم به عنوان منتقد و مدرس همکاری نزدیک برقرار کرد.
زهری مرد نمایش بود، هم در صحنه تئاتر، هم روی اکران تلویزیون و هم پشت بلندگوی رادیو.او طی همکاری ۱۲ ساله خود با بنیادهای گوناگون تئاتری دهها نمایشنامه نوشت و اجرا کرد.
ترجمههای زیبا و دقیق، مقالات تئوریک و نقدهای زهری مرتب در مجلات فرهنگی مانند نگین، تماشا و رودکی منتشر میشد.
زهری از اوایل دهه ۱۳۶۰ به آلمان مهاجرت کرد و به رغم فشارها و سختیهای زندگی، از کار و تلاش باز نایستاد،از هر فرصتی برای اجرای نمایش بهره گرفت، و در غربت بیشتر وقت خود را به کارهای پژوهشی ,و ترجمه متون نمایشی اختصاص داد.
از ایرج زهری چندین نمایشنامه به جا مانده است که بیشتر لحنی طنزآمیز و انتقادی دارند و بیشتر آنها در ایران یا خارج،به کارگردانی خود او یا هنرمندان دیگر، روی صحنه رفتهاند.
زهری حدود ۶ هفته قبل از مرگ برای آخرین بار به ایران سفر کرد تا هم با دوستان و خانواده دیداری کند,و هم به کار نشر برخی از کتابهای خود سروسامانی دهد. او که خود میدانست ,این «سفر وداع» خواهد بود، سه هفته بعد به خاطر شدت بیماری (سرطان خون) به آلمان برگشت.
زهری، منتقد و کارگردان تئاتر ایران، اردیبهشت سال ۱۳۹۱ به علت بیماری سرطان خون در منزل خود,در شهر بوخوم آلمان درگذشت.
روحش شاد و یادش گرامی باد .
#کانال_داش_فریدصلواتیروزنامه نگار_هنرمند
https://telegram.me/farid_salavati